قریض

معنی کلمه قریض در لغت نامه دهخدا

قریض. [ ق َ ] ( ع اِ ) آنچه از گلو برآرد شتر جهت نشخوار. || شعر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || ( ص ) مقروض. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه قریض در فرهنگ معین

(قَ ) [ ع . ] ۱ - (ص . ) مقروض . ۲ - (اِ. ) شعر

معنی کلمه قریض در فرهنگ عمید

شعر.

معنی کلمه قریض در فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) مقروض ۲ - ( اسم ) شعر .

معنی کلمه قریض در ویکی واژه

مقروض.
شعر

جملاتی از کاربرد کلمه قریض

امدح العید والهلال معا بقریض نتیجة الافکار
شِعر، سُرود، نَشید چامه یا چکامه شاخه‌ای از ادبیات هست که از ویژگی‌های زیبایی‌شناختی و اغلب آهنگین زبان استفاده می‌کنند. دهخدا در یادداشت‌های خود دربارهٔ شعر چنین می‌نویسد: «چکامه، چغامه، چامه، نَشید، نظام، سخن منظوم، منظومه، قریض. ظاهراً ایرانیان را قِسمی سرود یا شعر بوده و خود آنان یا عرب آن را «هَنَیمَه» می‌نامیده‌اند. قدیم‌ترین شعر ایران که به دست است گاتاهای زرتشت می‌باشد که نوعی شعر هجایی محسوب می‌شود».
شاعران را گر نبایستی که در سبک قریض ذکری از بزم صبوع و باده احمر بود