قرنفل
معنی کلمه قرنفل در لغت نامه دهخدا

قرنفل

معنی کلمه قرنفل در لغت نامه دهخدا

قرنفل. [ ق َ رَ ف ُ ] ( معرب ، اِ ) میخک ، و آن بار یا شکوفه درختی است که در جزایر هند پیدا گردد، و آن بهترین و پاک ترین ِ داروهای گرم است ، شکوفه آن را نر و میوه آن را ماده گویند و شکوفه آن پاک تر است و هر دو لطیف و صفادهنده دل و دماغ هستند. ( از منتهی الارب ). گلی است معروف و معدن آن هندوستان است. و اصل آن کرن پهول بوده و معنی کرن پهول به لغت هندی یعنی گل شعاع آفتاب ، زیرا بر آن گل که سفید است رنگهای گلگون از شعاع آفتاب می افتد و زنان اهل هند آن را در سوراخ گوش کنند که سوراخ گوش بسته نشود. و به پارسی آن گل را میخک خوانند و مشهور است ، و قرنفل معرب است. صاحب غیاث اللغات نوشته است که کرن پهول در هندی گل گوش است ، چه اینکه کرن در هندی گوش است و پهول گل است. ( آنندراج ). هو ثمرة فی جزیرةالهند و هو کالیاسمین لکنّه اشد سواداً منه. حار یابس فی الثالثة مفرح مقو للقلب و المعدة و الکبد و الدماغ و سائر اعضاء الباطنة. محلل للریاح ، نافع من الاستسقاء اللحمی و القی و الغثیان و یحد البصر و ینفع السبل و یطیب النکهة. ( بحر الجواهر ). || امروز نام گلی است خردبته باگلی معطر که در باغها برای زینت کارند :
هرچند بسی است در چمن گل
هست از همه به گل قرنفل.؟ ( از آنندراج ).

معنی کلمه قرنفل در فرهنگ معین

(قَ رَ فُ ) [ ع . ] (اِ. ) میخک ، گل میخک .

معنی کلمه قرنفل در فرهنگ عمید

۱. گیاهی زینتی از دستۀ میخک ها با بوتۀ کوتاه، برگ های دراز، و گل هایی صورتی با پنج گلبرگ.
۲. = میخک

معنی کلمه قرنفل در فرهنگ فارسی

قرنفول: گیاهی ازدسته میخک هاباگلهای صورتی، ماخوذازیونانی، ثمردرخت میخک راهم گویند
( اسم ) گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که سر دسته تیره خاصی بنام تیره قرنفلیان می باشد . گیاهی است یک ساله که دارای برخی گونه های پایا نیز می باشد . برگهایش کشیده و نوک تیز و گلهایش معمولا قرمز یا صورتی است . کاسه گل دارای ۵ کاسبرگ است که بیخ آنها بهم نزدیک شده یک لوله ۵ کنگره یی می سازد . جام گل دارای ۵ گلبرگ است که قسمت بالای آنها بطرف خارج گل برگشته و لبه آنها بریدگی بسیار دارد . شماره پرچمها ۱٠ عدد است و مادگی دارای کلاله چند شاخه یی است . برگهای این گیاه در محلی که به ساقه می چسبند گرهی برجسته بوجود می آورند گلهای قرنفل برخلاف گلهای میخک که منفرد است به صورت یک دسته گل در انتهای ساقه قرار دارند . گیاه مزبور یکی از گلهای زینتی است و در باغچه ها کشت می شود و ارتفاعش از گل میخک که در گلدان ها کاشته می شود کمتر است گل قرنفل قرنفل بستانی قرنفل باغی گل قرنفل معمولی حسن یوسف قرنفل الشاعر . توضیح در برخی کتب درخت میخک را که از تیره موردیها است اشتباها بنام قرنفل نیز ذکر کرده اند . یا حب قرنفل . دانه های فرنجمشگ را گویند که به نام بقله الضب نیز خوانده می شوند . یا درخت قرنفل . در برخی کتب اشتباها درخت میخک را که از تیره موردیها است به نام درخت قرنفل نیز ذکر کرده اند . یا قرنفل ابیض . درخت میخک که از تیره موردیها است . یا قرنفل بری . گونه ای قرنفل خودرو که در مراتع و چمنزارها میروید قرنفل بیابانی گل میخک وحشی . یا قرنفل بستانی . فرنجمشک . یا قرنفل چینی . گل میخک .

معنی کلمه قرنفل در فرهنگ اسم ها

اسم: قرنفل (دختر) (یونانی) (گل) (تلفظ: gharanfol) (فارسی: قرنفل) (انگلیسی: gharanfol)
معنی: نام یک گل زینتی، معرب از یونانی، گلی زینتی معمولاً به رنگ قرمز یا صورتی

معنی کلمه قرنفل در دانشنامه عمومی

قَرَنفُل گیاهی است دوساله از جنس میخک ها ( Dianthus ) ، راسته میخک سانان ( Caryophyllales ) ، خانواده میخکیان ( Caryophyllaceae )
قرنفل گل های کوچک، مخملی با پنج گلبرگ در نوع کم پَر و به رنگ های صورتی، سفید، قرمز، بنفش و مخلوط سفید و قرمز دارد که به تعداد زیاد در یک گل آذین چترمانند با هم مجتمع می شوند. عمر گل ها به چند هفته می رسد. قرنفل گلی است خردبته با گلی معطر که در باغ ها برای زینت می کارند. قرنفل و میخک را گاه یکی می گیرند. گلهای سفید قرنفل در اثر تابش نور خورشید به رنگ صورتی و قرمز تبدیل می شود و به دلیل فاصله زمانی شکوفایی گلها، در یک بوته رنگهای مختلفی قابل مشاهده است.
اصل نام آن کَرَن پهول از زبان هندی و به معنای «گل گوش» است که صورت عربی شدهٔ آن به شکل قرنفل درآمده است. کرن در هندی به معنای گوش و پهول به معنای گل است. زنان اهل هند آن را در سوراخ گوشواره در گوش می کردند تا بسته نشود. واژه کرن پهول در هندی بعداً به معنای عام گوشواره نیز به کار رفت. در قدما از این گیاه برای خوش بو کردن بوی دهان نیز استفاده میشده است. یارم هر گاه در سخن می آید بویی عجبش از دهن می آید این بوی قرنفل است یا نکهت گل یا رایحه ای مشک ختن می آید ( بیدل دهلوی - انتشارات الهام - ص ۵۳ )
معنی کلمه قرنفل در فرهنگ معین
معنی کلمه قرنفل در فرهنگ عمید
معنی کلمه قرنفل در فرهنگ فارسی
معنی کلمه قرنفل در فرهنگ اسم ها

جملاتی از کاربرد کلمه قرنفل

والله که نشان‌های قَرویِ دهِ یارست آن نرگس و نسرین و قرنفل که چریدیم
تا نیست چو خورشید به تنویر ثریا تا نیست چو کافور به تأثیر قرنفل
بویی که تو از مشک و قرنفل شنوی از دولت آن زلف چو سنبل شنوی
سنبل از خوشه‌های مشگ انگیز بر قرنفل گشاده عطسهٔ تیز
هر بوی که از مشک و قرنفل شنوی از دولت آن زلف چو سنبل شنوی
دلی ز سودای او نیاسود، بمجمر خال او کنید دود چنانکه شد هر چه بود نابود، چه عنبر و صندل و قرنفل
جز قرنفل یا سمن یا گل مچر رو به صحرای ختن با آن نفر
ترکا تو هم از چهرهٔ خود مجمری افروز در زلف بر او عود نه از خال قرنفل
ما در این ره همه نسرین و قرنفل کوبیم ما نه زان اشتر عامیم که کوبیم وحل