قرمطی

معنی کلمه قرمطی در لغت نامه دهخدا

قرمطی. [ ق ِ م ِ / ق َ م َ ] ( ص نسبی ) نسبت است به قرمط. رجوع به قرمط و قرمطیان شود.

معنی کلمه قرمطی در فرهنگ معین

(قَ مَ ) [ ع . ] (ص نسب . ) ۱ - یک تن از قرمطیان ، پیرو فرقة قرامطه . ۲ - مخالف مذهب و دین .

معنی کلمه قرمطی در فرهنگ عمید

= قرامطه

معنی کلمه قرمطی در فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱ - یک تن از قرمطیان پیرو فرقه قرامطه جمع : قرامطه ۲ - مخالف مذهب و دین .

معنی کلمه قرمطی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قرمطی (ابهام زدایی). قرمطی ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • ابن شساه محمد بن عمر قرمطی اصفهانی، از محدّثین اصفهان• ابوطاهر قرمطی، امیر قرمطیان، رباینده حجرالاسود، قاتل و غارتگر حاجیان
...

معنی کلمه قرمطی در ویکی واژه

یک تن از قرمطیان، پیرو فرقة قرامطه.
مخالف مذهب و دین.

جملاتی از کاربرد کلمه قرمطی

ابوطاهر زمام دولت قرمطیان را از سر گرفت و دوباره حملات خود را به زائرانی که از عربستان عبور می‌کردند آغاز کرد. تلاش عباسیان و فاطمیان برای ترغیب او به بازگرداندن حجرالاسود رد شد.
یاقوت حَمَوی نیز در معجم‌البلدان آورده‌است که محمد بن حیان بن معد بستی (مرگ ۳۵۴ کتابی برای مصعبی درباره قرمطیان نوشت و مصعبی هم به پاداش آن داوری سمرقند یا کارگزاری مالی سیستان را بدو سپرد.
فرو ستردی از دین نشان بدعت را ز کعبه هم رقم قرمطی فرو ستری
خواجه گفت: دل شکسته نباید داشت که چنین حالها مردان را پیش آید، فرمان- برداری باید نمود بهرچه خداوند فرماید، که تا جان در تن است، امید صد هزار راحت است و فرج است. بو سهل را طاقت برسید، گفت: خداوند را کرا کند که با چنین سگ قرمطی که بردار خواهند کرد بفرمان امیر المؤمنین چنین گفتن؟ خواجه بخشم در بو سهل نگریست. حسنک گفت «سگ ندانم که بوده است، خاندان من و آنچه مرا بوده است از آلت و حشمت و نعمت جهانیان دانند. جهان خوردم و کارها راندم و عاقبت کار آدمی مرگ است، اگر امروز اجل رسیده است، کس بازنتواند داشت که بر دار کشند یا جز دار که بزرگتر از حسین علی نیم‌ . این خواجه که مرا این میگوید، مرا شعر گفته است و بر در سرای من ایستاده است. امّا حدیث قرمطی، به ازین باید، که او را بازداشتند بدین تهمت نه مرا، و این معروف است، من چنین چیزها ندانم.» بو سهل را صفرا بجنبید و بانگ برداشت و فرا دشنام خواست شد، خواجه بانگ بر او زد و گفت: این مجلس سلطان را که‌ اینجا نشسته‌ایم هیچ حرمت نیست؟ ما کاری را گرد شده‌ایم، چون ازین فارغ شویم، این مرد پنج و شش ماه است تا در دست شماست، هر چه خواهی بکن. بو سهل خاموش شد و تا آخر مجلس سخن نگفت.
اسماعیلیه هفت‌امامی یا اسماعیلیه خالصه یا اسماعیلیه واقفه (به عربی: سبعیة) شاخه ای از شیعه اسماعیلی بود. آن‌ها پس از مرگ امام ششم شیعیان جعفر صادق در سال ۱۴۸ ه‍.ق از شیعیان دوازده‌امامی جدا می‌شوند. آن‌ها به «هفت امامی» معروف شدند، زیرا معتقد بودند که اسماعیل بن جعفر هفتمین و آخرین امام (رهبر موروثی جامعه مسلمانان در از نسل علی) است. از اعتقادات آنان این است، که، محمد بن اسماعیل، فرزند اسماعیل بن جعفر، باز خواهد گشت و به عنوان مهدی دوران عدالت را به وجود خواهد آورد. مشهورترین و فعال‌ترین شاخه آنها قرمطی‌ها بودند.
و اثبات ناکردن ذکر وی بی امانتی بودی اندر این کتاب، که بعضی از مردمان ظاهر ورا تکفیر کنند و بدو منکر باشند و احوال ورا به غدر و حیلت و سحر منسوب گردانند وپندارند که حسین منصور حلاج، حسن بن منصور حلاج است؛ آن ملحد بغدادی که استاد محمد زکریا بوده است و رفیق ابوسعید قرمطی. این حسین که ما را در امر وی خلاف است فارسی بوده است از بیضا، و رد و هجر مشایخ وی را، نه به معنی طعن اندر دین و مذهب است که اندر حال و روزگار است.
خلیفه مقتدر به زودی پس از جانشینی المکتفی، بصره را بازپس گرفت و دستور استحکام مجدد شهر را صادر کرد. ابوطاهر بار دیگر شهر را با موفقیت محاصره کرد و سپاه عباسی را شکست داد. قرمطیان پس از تصرف بصره به غارت آن پرداختند و سپس عقب‌نشینی کردند. ابوطاهر دوباره برگشت و آن را به کلی ویران کرد و مسجد جامع را ویران کرد و بازار را به خاکستر تبدیل کرد. او در این مدت با موفقیت بر بحرین حکومت کرد و با حاکمان داخلی و خارجی تا شمال آفریقا مکاتبه کرد، اما با موفقیت به مبارزه با حملات ایرانیانی که با خلیفه در بغداد همپیمان بودند، ادامه داد.
و چون امیر مسعود، رضی اللّه عنه، از هرات قصد بلخ کرد، علی رایض حسنک را به بند می‌برد و استخفاف میکرد و تشفّی و تعصب و انتقام می‌بود، هرچند می‌شنودم از علی- پوشیده‌ وقتی مرا گفت- که «هر چه بو سهل مثال داد از کردار زشت در باب این مرد از ده یکی کرده آمدی و بسیار محابا رفتی.» و ببلخ در امیر می‌دمید که ناچار حسنک را بر دار باید کرد. و امیر بس حلیم‌ و کریم بود، جواب نگفتی. و معتمد عبدوس‌ گفت: روزی پس از مرگ حسنک از استادم شنودم‌ که امیر بو سهل را گفت: حجّتی و عذری باید کشتن این مرد را. بو سهل گفت «حجّت بزرگتر که مرد قرمطی‌ است و خلعت مصریان استد تا امیر المؤمنین القادر باللّه‌ بیازرد و نامه از امیر محمود بازگرفت‌ و اکنون پیوسته ازین‌ می‌گوید. و خداوند یاد دارد که بنشابور رسول خلیفه آمد و لوا و خلعت آورد و منشور و پیغام درین باب بر چه جمله بود. فرمان خلیفه درین باب نگاه باید داشت.» امیر گفت: تا درین معنی بیندیشم.
حسن بن محمد میکالی شناخته شده به حسنک وزیر، آخرین وزیر سلطان محمود غزنوی بود که به دستور مسعود غزنوی و به فتوای خلیفهٔ بغداد، تحت عنوان قرمطی یا اسماعیلی، در روز ۲۴ بهمن سال ۴۱۰ خورشیدی،‌به دار آویخته شد.
ملک ری از قرمطیان بستدی میل تو اکنون به مناو صفاست
ابوالفضل اصفهانی، معروف به مهدی اصفهانی، مرد جوان ایرانی بود که در سال ۹۳۱ میلادی توسط رهبر قرمطیان بحرین، ابوطاهر الجنابی به عنوان «خدای مجسم شده» اعلام شد. اما این رهبر جدید آخرالزمانی با نفی جنبه‌های سنتی اسلام و ترویج پیوند با دین زرتشتی، اختلال بزرگی ایجاد کرد.
جاودان زی و همین رسم و همین عادت دار خانه قرمطیان را بفکن لاد از لاد
قرمطی چندان کشی کز خو نشان تا چند سال چشمه های خون شود در بادیه ریگ مسیل
پیامبر اسلام، محمد، در حدود سال ۵۷۱ میلادی در مکه به دنیا آمد. از اوایل قرن هفتم، محمد اقوام مختلف شبه جزیره را متحد کرد و یک مذهب اسلامی واحد ایجاد کرد. پس از مرگ وی در سال ۶۳۲، پیروان او به سرعت قلمرو تحت کنترل مسلمانان را در آنسوی عربستان گسترش دادند و بخش‌های زیادی از قلمرو را فتح کردند. از قرن نهم میلادی، تعدادی از فرقه‌های شیعه به ویژه در قسمت شرقی عربستان توسعه یافتند. اینها شامل قرمطیان، فرقه هزاره اسماعیلی به رهبری ابو طاهر الجنوبی بود که در سال ۹۳۰ به مکه حمله کرد.
به سال سیصد و ده هجری، قرمطیان - که خدا مطرودشان بدارد - به موسم حج به مکه درآمدند. حجرالاسود را بگرفتند و خلقی کثیر را بکشتند. و آن سنگ بیست سال نزد ایشان بود.
ابوسعید پیش از اینکه طرفداران زیادی را جمع کند شروع به غارت کاروان‌ها، بازرگانان و زائران ایرانی در مسیر مکه کرد. قرمطیان به زودی لشکری را بسیج کردند و برای محاصره بصره حرکت کردند. اما والی بصره از مقدمات آنها مطلع شد و خلیفه عباسی، المکتفی را در بغداد مطلع کرد. خلیفه سردار عباس بن عمر را برای نجات بصره فرستاد، اما عباس شکست خورد و افرادش اعدام شدند و محاصره قرمطیان در تصرف شهر موفق شد.
حسن قرمطی جنّابی (دیلمی) مکنی به ابوسعید در ذیحجه ۳۰۰ قمری در حمام مقتول شد.
آه و دردا که کنون قرمطیان شاد شوند ایمنی یابند از سنگ پراکنده و دار
قرمطی بود و بتر ز ابن ابی الساجم کرد کلهم برد و ز افلاس بسر تاجم کرد
پس از مرگ محمود غزنوی، حسنک وزیر از جمله کسانی بود که در به سلطنت رساندن محمد پسر محمود و برادر مسعود تلاش فراوان کرد. زمانی که محمد شکست خورد و مسعود غزنوی زمام امور را در دست گرفت، قرمطی‌گری وزیر پدرش را بهانه گرفته و به درخواست خلیفهٔ بغداد و با پافشاری بوسهل زوزنی، او را به دار آویخت.