قرمساق
معنی کلمه قرمساق در فرهنگ معین
معنی کلمه قرمساق در فرهنگ عمید
معنی کلمه قرمساق در فرهنگ فارسی
معنی کلمه قرمساق در ویکی واژه
در فرهنگ نانوشته عامیانه٬ قرمساق به مفعولی از جنس مذکر اطلاق میگردد که فاعلش ساق و سلامت در قید حیات باشد و وقتی که فاعل مفعولی در قید حیات نبود آنرا قرمدنگ مینامند. ساق معنی چندگانه دارد نخست راست دست بودن است و دوم به معنی سلامتی است اما جنبه سوم که در واژه قرمساق تداعی پیدا میکند؛ سمت یا جهت راست مفعول است به این معنی که فاعل مفعولی از دید مقابل در سمت راست او ایستاده باشد.
جملاتی از کاربرد کلمه قرمساق
به خدا گر خدا شوی نشوم بنده ات، ورشوم قرمساقم
تا گزندی نه بینم و نرسد منت از هر غر و قرمساقم
مملکت خاص رعیت باشد این قرمساق یکی ز افراد است
این زن ... ظالم مگر پرده ظلام است که با شفق میآید و با فلق نمیرود؟ مهمان ها را تمام جواب گفتم و خلق روی زمین همه در خواب برفتند و شب از نیمه گذشت و این نوکرک قرمساق خودم مثل علم یزید برپا ایستاده، گوئی ابریست که از پیش قمر مینرود. نه پایش خسته میشود و نه زبانش بسته. قرمساق، سلسل القول دارد، کاش سلسل البول میداشت.
این پایه و مایه یاغی شاه شدن گو قافیه قاف شو قرمساقی بود