قرقچی. [ ق ُ رُ ] ( ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) محصل منع. ( آنندراج ). قرق کننده. منعکننده. آنکه مأمور قرق کردن شکارگاه شاه است تا دیگری در آنجا صید نکند : قرقچی سلطان شریعت است. ( رفیع واعظ، در صفت ماه رمضان ، از آنندراج ). رجوع به قُرُق شود.
معنی کلمه قرقچی در فرهنگ عمید
قرق کننده، کسی که مٲمور ممانعت از ورود دیگران به جایی است.
معنی کلمه قرقچی در فرهنگ فارسی
( صفت ) مامور قرق و خلوت ساختن راه یا محلی قرقچی .
جملاتی از کاربرد کلمه قرقچی
بیچاره فقیری که فتد گیر قرقچی بیچاره تر آن کس که میان قرق افتد
عشق باشد خود قرقچی و کند ملک جان و تن قرق بر نیک و بد