قرقف. [ ق َ ق َ ] ( ع اِ ) می. ( منتهی الارب ). خمر. ( اقرب الموارد ). اسم است برای آن ، یا صفت است که به جای اسم نشیند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). گویند: اعذب الاسماء الطلاء و الطفها السلاف و اخفّها المدام و اقبحها القرقف و افضلها الراح لاشتقاقها من الروح لملائمتها وامتزاجها بها. ( منتهی الارب ). || پرنده ای است کوچک. ( اقرب الموارد ). رجوع به ماده بعد شود. قرقف. [ ق ُ ق ُ ] ( ع اِ ) می. ( منتهی الارب ). || پرنده ای است کوچک ، و گویند که آن را قرقب خوانند. ( اقرب الموارد ). رجوع به ماده قبل شود.
معنی کلمه قرقف در فرهنگ معین
(قَ قَ ) [ ع . ] (اِ. ) می ، شراب .
معنی کلمه قرقف در فرهنگ عمید
۱. خمر، می، شراب. ۲. آب سرد.
معنی کلمه قرقف در فرهنگ فارسی
( اسم ) می شراب . ( قرقف ) . ( اسم ) خاقانی در قصیده مسیحائیه گوید : سه اقنوم و سه قرقف را ببرهان بگویم مختصر شرح موفا . ( خاقانی . عبد ۲۷ ) درباره این کلمه حدسهای مختلف زده اند که دو وجه زیرا هم آنهاست : الف - مارگیلوث نوشته : احتمال می دهد کلمه ای که خاقانی استعمال کرده محرف کلمه یونانی باشد ( نظیر فیلقوس ) که نویسندگان نصاری آنرا به معنی متن کتاب مقدس بکار می بردند ... محتمل است منظور از سه متنی که خاقانی در تایید عقیده تثلیث می خواست شرح کند رساله اول قدیس یوحنا بندهای ۸ ۷ ۶ باشد . مینورسکی این تعبیر را عالی می داند . ب - تعبیر فوق هر چند نیکوست اما کاملا با سه اقنوم مذکور در بیت وفق نمی دهد . و در صورت صحت نسخه اصل ظاهرا فرقف باید باشد . نگارنده احتمال می دهد که این کلمه محرف قرفس (بمعنی جسم جسد ) است که بغلط قرقس شده و در کتابت قرقس به فرقف تحریف گردیده . در صورت صحت این حدس سه قرفس سه تجسم و سه مظهر است ( وجود علم حیات ) برای سه اقنوم که عبارتند از : اب و ابن و روح القدس . پرنده ایست کوچک و گویند که آن را قرقب خوانند .