قرق

قرق

معنی کلمه قرق در لغت نامه دهخدا

قرق.[ ق َ رَ ] ( ع ص ) جای هموار. و از این معنی است : قاع قرق. رجوع به قَرِق شود. || ( مص ) در زمین هموار رفتن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || در بیابان سیر کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
قرق. [ ق َ رِ ] ( ع ص ) جای هموار. قَرَق.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قَرَق شود.
قرق. [ ق ِ ] ( ع اِ )اصل ردی و هیچکاره. ( منتهی الارب ). اصل ردی. ( اقرب الموارد ). || خوی و عادت مردم. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || صغار مردم. ( اقرب الموارد ). || بازی سُدِّر که در آن چهل خط کشند و سنگریزه ها به صف نهند. ( منتهی الارب ). که بیست وچهار خط بطور چهارگوشه توی درتو کشند و میان آن چهارخانه ها به طریق مخصوصی ریگهای خرد به صف نهند، و عامه این بازی را دریس نامند. ( اقرب الموارد ). دوزبازی.
قرق. [ ق َ ] ( ع اِ ) آواز ماکیان. ( منتهی الارب ). آواز مرغ گاهی که روی تخم خفته باشد. ( اقرب الموارد ).
قرق. [ ق ُ رُ ] ( ترکی ،اِ ) ممانعت. ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ). تعرض. مزاحمت و بازداشت. ( ناظم الاطباء ). آنندراج آن را به ضم اول و فتح ثانی ضبط کرده و گوید: قُرَق ، منع و بازداشتن. ( آنندراج ). قوروق. منع و حراست. ( سنگلاخ ) :
هست از قرق شرم و حیا نزد خودش نیز
زآن جوهر جان دور که در پیرهنستش.؟ || مجازاً اولنگ و سبزه زاری را گویند که به جهت دواب سرکار سلاطین از چرانیدن غیر منع و قوروغ کرده باشند. ( سنگلاخ ذیل قوروق ). قورُق. قوروق.
|| ( ص ) خشک. ( آنندراج از فرهنگ ترکی ) :
در مجلس خان درآ و آداب ببین
جمع آمده بهر خبث اسباب ببین
بر طاقچه کوزه قرق را بنگر
یک قاب طعام و بیست بشقاب ببین.شفائی ( از آنندراج ).
قرق. [ ق ُ رَ ] ( ترکی ، اِ ) قُرُق. رجوع به قُرُق شود.
قرق. [ ق ُ رُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان هرازپی بخش مرکزی شهرستان آمل که در 2000 گزی شمال باختر آمل و1000 گزی شوسه آمل به محمودآباد واقع است. موقع جغرافیایی آن دشت ، هوای آن معتدل و مرطوب و مالاریائی. 245 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
قرق. [ ق ُ رُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان ملک بخش مرکزی شهرستان گرگان واقع در 24000 گزی گرگان کنار راه شوسه گرگان به گنبد. موقع جغرافیایی آن دشت ، هوای آن معتدل و مرطوب مالاریائی است و 150 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و محصول آن برنج ، غلات ، توتون ، سیگار، صیفی ، به خصوص هندوانه است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

معنی کلمه قرق در فرهنگ معین

(قُ رُ ) [ تر. ] (اِ. )جایی که مخصوص اشخاص خاصی باشد و از ورود دیگران به آنجا جلوگیری شود.

معنی کلمه قرق در فرهنگ عمید

۱. جایی که به عدۀ معینی اختصاص دارد و ورود دیگران به آنجا ممنوع است.
۲. ممانعت از ورود به جایی.
۳. منع و بازداشت.

معنی کلمه قرق در فرهنگ فارسی

منع وبازداشت، ممانعت ازورودبجائی، جائی مخصوص عده معینی که وروددیگران ممنوع باشد
( صفت ) خشک : در مجلس خان در آ و آداب ببین جمع آمده بهر خبث اسباب ببین . بر طاقچه کوزه قرق را بنگر یک قاب طعام و بیست بشقاب ببین . ( شفائی )
دهی است از دهستان رادکان بخش حومه شهرستان مشهد .

معنی کلمه قرق در دانشنامه عمومی

قرق (بروجرد). قُرُق روستایی است در شهرستان بروجرد در استان لرستان. این روستا در دهستان شیروان در بخش مرکزی این شهرستان قرار دارد.
بنابر سرشماری مرکز آمار ایران، جمعیت این روستا در سال ۱۳۸۵، برابر با ۲۸۷ نفر بوده است که از این میان ۱۵۵ نفر مرد و بقیه زن بوده اند. قرق ۷۶ خانوار جمعیت دارد.
قرق (گرگان). قرق، شهری از توابع بخش بهاران شهرستان گرگان در استان گلستان ایران است.
این منطقه در شهر قرق قرار داشته، به گفته کارشناسان بنیادنیمروز این روستا درسال۱۳۹۶تبدیل به شهرشدو براساس سرشماری سال ۱۳۸۵جمعیت آن ۶٬۶۵۱ن۱٬۶۷۴خانوار ) بوده است. مردم قرق به گویش کتولی زبان مازندرانی فارسی سیستانی صحبت می کنند. جمعیت اکنون این شهر ۱۱۸۰۰نفر می باشد

معنی کلمه قرق در ویکی واژه

جایی که مخصوص اشخاص خاصی باشد و از ورود دیگران به آنجا جلوگیری شود.

جملاتی از کاربرد کلمه قرق

درگوش و بدست تو غوکوس و سر خصم ماند همه بر ناله رود و بط قرقف
الکس دویشبائف (قرقیزی: Алекс Дүйшөбаев؛ زادهٔ ۱۷ دسامبر ۱۹۹۲) بازیکن هندبال اهل اسپانیا است.
این دشت از شرق پست‌بوم کاسپین و شمال دریاچه آرال تا کوه‌های آلتای ادامه پیدا می‌کند. این دشت با ۸۰۴ هزار و ۵۰۰ متر مربع مساحت بزرگترین دشت خشک کره زمین به‌شمار می‌آید. نام این دشت در قدیم دشت قرقیز بود. در آن زمان به قزاق‌ها قرقیز هم گفته می‌شد.
زد در آن شب به شام قرق آهش علم سوخت بر حال خویش جان اهل حرم
چوئی یکی از استان‌های قرقیزستان است.
او میان ره فتادی بیخبر کآمدندش آن قرقساران بسر
این روستا در دهستان قرقری قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته‌است، جمعیت آن ۱۹۱نفر (۴۲خانوار) بوده‌است.
ممنوعیت رعایت حجاب در مدارس آذربایجان، تاجیکستان و قرقیزستان وجود دارد. این محدودیت از زمان حکومت کمونیستی شوروی وجود دارد.
شمشاد قدان قحط تبسم قرق کیست دیگر چه بگویم که نفهمید شما هیچ
ارق علی ارق و مثلی یارق و جوی یزید و عبره تترقرق
لیکن همه کناره نموده ز کارها وز دم همه گرفته و مأیوس و قرقری
آس حاجی، روستایی است از توابع بخش قرقری شهرستان هیرمند در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
چست و چالاک دویدند به هر گوشه ز هول آن یکی کبک شد و این یک با قرقره شد
ایسیق‌کول (به قرقیزی: Ысык-Көл областы، ىسىق كۅل وبلاستى) یکی از استان‌های قرقیزستان در شرق این کشور و همسایگی چین، قزاقستان است.
چو چشمش فتنه ای انگیخت ناگاه هنوز اندر میان قرقشستم
عنت الورق علی قلقلة الاقداح و لنا القرقف فی بلبلة الاحداق
آی‌تامغا (به قرقیزی: Ай-Тамга، اي تامعا) یک روستا در قرقیزستان است که در شهرستان نوکت واقع شده‌است. آی‌تامغا ۲٬۴۶۷ نفر جمعیت دارد.
آیال لازارف (به روسی: Айаал Лазарев ؛ زادهٔ ۱۹ مارس ۱۹۸۶) یک کشتی‌گیر آزادکار اهل قرقیزستان است. وی سابقه حضور در المپیک ۲۰۲۰ توکیو را دارد.
آق-جار (به قرقیزی: Ак-Жар، اق جار) یک روستا در قرقیزستان است که در شهرستان قوچقار واقع شده‌است. آق-جار ۲٬۲۰۷ نفر جمعیت دارد و ۱٬۸۷۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است.
وز بیم قرقچی گه آمد شد ایشان غوغا و فغانی به تمام طرق افتد