جملاتی از کاربرد کلمه قرطه
هرچند که در قرطه بود هردو به یک جا از دامن برتر بود، ای پور، گریبان
بیچاره مشک بید شده عریان با گوشوار و قرطهٔ دیبا شد
پاره که کرد و به زعفران که فرو زد قرطهٔ گلبن به باغ و مفرش هامون؟
بر قد کبریاش جهان قرطه ئی برید کانرا برون ز اطلس چرح آستر نیافت
پیش نسیم ارغوان قرطه خونین بکف خون حُسینان باغ کرده چو زهرا طلب
بر تن خویش تو را قرطه کرباسی به چو بر خالت دیبای سپاهانی
جهان ز بهر جلال تو قرطه ئی می دوخت بر آمد اطلس گردونش از قواره ی جیب
معجر زر حقه بر سر شاهد چرخی لباس قرطه ی گلریز در بر لعبت شمعی نقاب
طشت زر شمعی خور از اطلس چرخی درتافته از امرِ تو بر قرطهٔ خارا
جان برون آید، با لطف تو از قرطه تن مه فرود آید، با روی تو از مرکب جاه