قرشمال

معنی کلمه قرشمال در لغت نامه دهخدا

قرشمال. [ ق ِ رِ ] ( ص ، اِ ) غربال بند. کولی. || مجازاً، بی حیا. بی شرم. ( لهجه ٔقزوینی ). در بهار عجم و آنندراج آمده : به فتحتین ، مطربان همراهی کاولیها از بحر طویلی که شیخ ابوالفیض فیضی متضمن لغات متضاده در هجو تصنیف نموده معلوم شدکه زبان این جماعة است. ( بهار عجم ) ( از آنندراج ).

جملاتی از کاربرد کلمه قرشمال

مزدور قراچهٔ قرشمال حمامی پخ سگلمش ابدال