معنی کلمه قرب در لغت نامه دهخدا
قرب. [ ق ُ ] ( ع اِمص ) خویشی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِ ) تهیگاه. ( منتهی الارب ). از زیر تهیگاه تا تنگ جای. ( ناظم الاطباء ). || نرم جای شکم. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || مرتبه و منزلت. ( آنندراج ) :
این همه لاف که در قرب نظیری میزد
دیدمش برسر آن کوی عجب خواری بود.نظیری ( از آنندراج ). || ( اِمص ) همسایگی و همجواری. || ( ص ) نزدیک. ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) نزدیکی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) :
در شوق رخ تو بیشتر سوخت
هر کو به تو قرب بیشتر داشت.عطار. || ( اصطلاح صوفیه ) در برابر بُعد. نزدیکی بنده به حق است از راه مکاشفه و مشاهده. مؤلف مجمع السلوک گوید: قرب نزد صوفیه عبارت است از قرب عبد به حق سبحانه و تعالی بوسیله مکاشفه و مشاهده ، و بُعد عبارت است از دوری عبد ازمکاشفه و مشاهده. و در خلاصة السلوک آمده است : قرب انقطاع از غیر خداست. و گویند طاعت است. و نیز گویند قرب آن است که دل به محبوب نزدیک باشد. در تحفه مرسله آمده : قرب بر دو نوع است : 1- قرب نوافل ، و آن زوال صفات بشری و ظهور صفات ربوبی است بر بشر به طوری که بتواند به اذن حق زنده گرداند و بمیراند و مسموعات رااز دور بشنود و مبصرات را از دور ببیند، و این معنی فناء صفات است در صفات حق تعالی که نتیجه و ثمره نوافل است. 2- قرب فرائض ، و آن فناء کلی عبد است به طوری که هیچ موجودی حتی وجود خود را نبیند و در نظر او جز وجود حق نباشد و این معنی فناء فی اﷲ و ثمره فرائض است ، پس بر این تقدیر قرب فرائض اَتَم و اکمل باشد. و در ترجمه صحیح بخاری آمده که از کلام دیگر اصفیا معلوم میشود که قرب نوافل اکمل است ، چرا که قرب فرائض نزدشان عبارت است از آنکه بنده آلة میباشد و حق ،فاعل ، چنانکه حدیث : ان اﷲ ینطق علی لسان عمر، مشیر است به این. و قرب نوافل عبارت است از اینکه حق سبحانه آلة میباشد و بنده فاعل. چنانکه حدیث : و لایزال عبدی یتقرب الی بالنوافل حتی احبه فکنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و یده التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها، مشیر است به این - انتهی... و عبداللطیف در شرح مثنوی قرب فرائض را به این معنی نیز هم بر قرب نوافل تفضیل داده و گفته که قرب فرائض که عبارت است از آنکه حق فاعل باشد و بنده آلة، رفیع است از قرب نوافل ، چه قرب نوافل آن است که بنده فاعل باشد و حق آلة و از فاعلیت حق تا بنده تفاوت ظاهر است ، چه نسبت خاک را با عالم پاک - انتهی. و لکل وجهة، کما لایخفی. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) :