قراضه

قراضه

معنی کلمه قراضه در لغت نامه دهخدا

( قراضة ) قراضة. [ ق ُ ض َ ] ( ع اِ ) ریزه های زر و سیم و جز آن که وقت تراشیدن برافتد.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
آن غنچه های نستر بادامه های قز شد
زرّ قراضه در وی چون تخم پیله مضمر.خاقانی.آن یکی پا نهاده بر سر گنج
وین ز بهر یکی قراضه به رنج.نظامی.فروریخت زر او یک انبان نخست
قراضش قراضه درستش درست.نظامی.از شادی آن قراضه ای چند
گویی که منم جهان خداوند.نظامی.همه عمرش درمی در کف نبوده و قراضه ای در دف. ( گلستان ). || در اصل لغت ریزه هر چیز است که از مقراض قطع شده بر زمین افتد. ( آنندراج ). مانند قراضه جامه یا زر. ( از اقرب الموارد ). || قراضه مال ؛ ردی و پست آن. ( از اقرب الموارد ).
قراضة. [ ق ُ ض َ ] ( اِخ ) دژی است به یمن از ابن بُلَیْدَم قُدَمی. ( از معجم البلدان ).

معنی کلمه قراضه در فرهنگ معین

(قُ ض ) [ ع . قراضة ] (اِ. ) ۱ - براده های فلز که هنگام تراشیدن می ریزد. ۲ - هرچیزی که از شکل درآمده و خراب شده باشد.

معنی کلمه قراضه در فرهنگ عمید

۱. [عامیانه] ویژگی هر چیر مستعمل و از کار افتاده.
۲. (اسم ) زر و سیم و پول اندک.
۳. هر چیز فلزی شکسته و خرده ریزه.
۴. (اسم ) ریزههای فلز که هنگام بریدن یا تراشیدن آن می ریزد.

معنی کلمه قراضه در فرهنگ فارسی

ریزه های فلزکه هنگام بریدن یاتراشیدن آن می ریزد، هرچیزفلزی شکسته وخرده ریزه
( اسم ) ۱ - ریزه های زر و سیم و جز آن که وقت تراشیدن بر افتد ۲ - ریزه هر چیز که از مقراض قطع شده بر زمین افتد .
دژی است بیمن از ابن بلیندم قدمی

معنی کلمه قراضه در فرهنگستان زبان و ادب

{scrap} [مهندسی محیط زیست و انرژی] محصولاتی که عمر مفید آنها تمام شده است

معنی کلمه قراضه در دانشنامه عمومی

قراضه یا اوراق به قطعاتی فلزی گفته می شود که به علت اصطکاک، شکستگی، پوسیدگی یا هر تغییر فیزیکی یا شیمیایی دیگر حالتی غیرقابل استفاده به خود گرفته اند. این قطعات را قراضه فلز یا ضایعات فلزی نیز می گویند. برخی از این قراضه ها توسط کارخانه هایی که با فلزات سر و کار دارند، تولید می شود. برای مثال، یک قطعهٔ آلومینیومی یا آهنی یا حتی شمش در کارخانه تولید می شود، اما بررسی ها نشان می دهد که کیفیت لازم را ندارد و عملاً به درد نمی خورد. پس آن قطعه یک قراضه است و قابل استفاده نیست، مگر این که بازیافت شود. بعضی دیگر از قراضه های فلزی همان قطعات شکستهٔ خودرو، ابزار، لوازم مختلف، نخاله های ساختمانی و مانند آن هستند. مردم این قراضه ها را جمع آوری کرده و به مراکز خاصی می فروشند.
انواع متعددی از قراضه های مختلف وجود دارد. وقتی انواع آن را بر حسب تفاوت در جنس طبقه بندی می کنیم، دسته های زیر از قراضه ها را می توان از هم تفکیک نمود:
• قراضه فولاد
• قراضه آلومینیوم
• قراضه آهن
• قراضه مس
• قراضه گالوانیزه
• قراضه چدن
• قراضه آلیاژها
• قراضه برنجی
• قراضه سرب
• قراضه طلا
• قراضه نقره
• قراضه نیکل
• قراضه تیتانیوم
• قراضه تنگستن
برخی از کسب و کارها به طور مستقیم قراضه های فلزی را جمع آوری کرده و از مردم یا صنایع می خرند. سپس حجم عظیم قراضه هایی که جمع آوری شده را با ماشین آلات جداسازی انواع ضایعات، از هم تفکیک کرده و دسته بندی می کنند. برای مثال، همهٔ ضایعات آهن، یک شکل و همگن نیستند. لازم است بر حسب میزان آهن موجود در آنها، میزان چگالی و ابعادشان درجه بندی شوند. بعد از درجه بندی، قراضه های انواع فلزات را به دست کارخانه های ذوب و بازیافت می رسانند. این کارخانه ها قطعات ضایعاتی را وارد کوره های ذوب کرده و آن ها را با دمای بسیار بالایی ذوب می کنند. فایدهٔ ذوب این ضایعات در بازیافت فلز است. یعنی با ذوب ضایعات آلومینیومی، مجدداً آلومینیوم می سازند و با ذوب ضایعات مسی، قطعات جدید مسی ساخته می شود. این مساله اهمیت بسیار زیادی در اقتصاد کشور و حفظ منابع طبیعی یا معادن سنگ فلزات دارد. در کنار این مساله که از انباشت قراضه که سبب آسیب رساندن به محیط می شود، جلوگیری می کند.

معنی کلمه قراضه در ویکی واژه

قراضة
براده‌های فلز که هنگام تراشیدن می‌ریزد.
هرچیزی که از شکل درآمده و خراب شده باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه قراضه

بر شخص شرزه شیران از خون قبای اطلس مقراض وش بریدی مقراضهٔ نصالش
باز سر را سری‌ست بس پنهان کان بود چون قراضه این چون کان
دست گردون قراضه های نجوم کرده در پای همت تو نثار
تراش کرده بود آرزوی زر دو هزار درست و نیمه برون از قراضه و خرده
ز هر مقراضه کاو چون صبح رانده عدو چون میخ در مقراض مانده
شه آن بگشاد و پیش پیر بنشست نهادش یک قراضه بر کف دست
· در کارخانه‌های چوب، برای کاهش اندازه ضایعات قراضه
میل‌گرد، مانند تقریباً تمام محصولات فلزی، می‌تواند به صورت قراضه بازیافت شود. معمولاً با سایر محصولات فولادی ترکیب می‌شود، ذوب می‌شود و دوباره شکل می‌گیرد.
خُرد همچو قراضه ز آنی تو که ندانسته‌ای که کانی تو
مانده زان لعل ریزه‌لختی گرد هر یکی زان قراضه چیزی کرد
بر خاک قراضه گر بریزند آن را نهلند و برگزینند
جمله شکوفه‌اند اگر میوه است او جمله قراضه‌اند چو کان است آن یکی