قراس

معنی کلمه قراس در لغت نامه دهخدا

قراس. [ ق ُ ] ( ع ص ) سخت و ستبر از شتر و جز آن. ( از اقرب الموارد ). قراسیة. رجوع به قراسیة شود.
قراس. [ ق َ ] ( اِخ ) نام دو کوه است در یمن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نام کوهی است در یمن. ( ناظم الاطباء ). آل قراس ، کوههای خنک و سرد یا چند پشته است در اطراف سراة و مائد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نام چندین کوه خنک و سرد نزدیک سراة. ( ناظم الاطباء ).
قراس. [ ق ِ ] ( اِخ ) نام پسر سالم غنوی شاعر. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه قراس در فرهنگ فارسی

نام پسر سالم غنوی شاعر

معنی کلمه قراس در ویکی واژه

واحدی برای شمارش، معادل دوازده دوجین یا صد و چهل و چهار (۱۴۴) عدد. قراس ممکن است در زبان معیار باستان به دو کلمه قِر - آس قابل تجزیه باشد؛ که به معنی بر هم زننده قاعده‌ یا عرفی بوده است.

جملاتی از کاربرد کلمه قراس

حشمت محتشمان مایهٔ مرگ فقراست داد ازین رسم فرومایه که در شهر شماست
ز بیست نیم درم بعد از آن تصدق دان که دادنش بودت فرض کان حق فقراست
چیخارتدی خط و منم زلف مبتلاسی هنوز دوگون ساقالدی و باشیمده دور قراسی هنوز
ز همتش تن فقراست ناتوان و دژم ز فکرتش تن جهلست بیروان و کرخت
حضرت شاهنشه ملک بخار قدرش فزون از پسر بایقراست!
در عهد سلجوقیان اران تجزیه شد و رفته رفته تحت نفوذ غزان قرار گرفت و زبان ترکی جایگزین تمام زبان‌های رایج در آن سرزمین قرار گرفت. اران گاه تحت فرمان شروانشاهان و گاه تحت نفوذ فرمانروایان آذربایجان بود. به عنوان نمونه قراسنقر مدتی بر اران فرمان راند. در روزگار او شهر گنجه در ۵۳۴ ه‍.ق/۱۱۴۰ م دچار زلزله‌ای شد که به نوشتهٔ ابن اثیر ۲۳۰ هزار نفر از اهالی از جمله فرزندان قراسنقر فرمانروای آن سرزمین کشته شدند. از ۶۱۸ ه‍.ق/۱۲۲۱ م، مغولان به سرزمین اران حمله بردند و نفوذ ترکان بر اران فزونی گرفت. اران در عصر سلجوقیان و متعاقب آن به روزگار مغولان تمام و کمال ترکی شد و ویژگی قومی و نیز نام خود را از دست داد.
در جهان طاق ترادانم و بس ، کز کرمت منصب پادشهی جفت نیاز فقراست
رفت امیدی ز جهان ناامید توسن بسمل ازو قهقراست
در خرابات ساقی سر مست سید ما و خادم فُقراست
از تو،دردی که در دل فقراست نکند غیر ذوالفقار علاج
در مبتلای فاقه و فقراست پیش تو کارش همه شکایت دنیای بی وفاست