قرار گرفتن. [ ق َ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) ساکن شدن. || آسوده گشتن. راحت شدن. || آرام گرفتن. ( ناظم الاطباء ) : وزارت از بر تو رفت به سفر بگشت گرد جهان و جهانیان بسیار که بهتر از توکسی همنشین خویش نیافت نشست با تو مقیم و گرفت با تو قرار.امیر معزی ( از آنندراج ).مُلک هم برمَلک قرار گرفت روزگار آخر اعتبار گرفت.انوری ( از آنندراج ).هر آنکه مهر گلی در دلش قرار گرفت روا بود که تحمل کند جفای هزار.سعدی.چو سیلاب ریزان که در کوهسار نگیرد همی بر بلندی قرار.سعدی.|| خاموش شدن. بیحرکت شدن. ( ناظم الاطباء ). || استوار و محکم شدن. ( آنندراج ). || ثابت گشتن. ( ناظم الاطباء ). قرار گرفتن در جای. جای گرم داشتن. جای گرم کردن. ( مجموعه مترادفات ).
معنی کلمه قرار گرفتن در فرهنگ معین
( ~ . گِ رِ تَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - ساکن شدن ، آرام گرفتن . ۲ - استوار شدن ، محکم گشتن .
معنی کلمه قرار گرفتن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - ساکن شدن ۲ - آسوده گشتن راحت شدن ۳ - استوار شدن محکم گشتن ۴ - خاموش شدن ۵ - بی حرکت گشتن .
معنی کلمه قرار گرفتن در ویکی واژه
ساکن شدن، آرام گرفتن. استوار شدن، محکم گشتن.
جملاتی از کاربرد کلمه قرار گرفتن
در طبع او قرار گرفتند علم و عدل آری قرارگاه جواهر بود بحار
پس مذموم از دنیا آن باشد که مقصود از وی نه کار دین باشد، بلکه وی سبب غفلت و بطر و قرار گرفتن دل در این عالم و نفرت گرفتن وی از آن عالم بود و برای این بود که رسول (ص) گفت، «الدنیا ملعونه، و ملعون ما فیها الا ذکرالله و ما والاه» گفت: «دنیا و هر چه در آن است ملعون است الا ذکر خدای تعالی و آنچه بر آن معاونت کند.»
امیر، رضی اللّه عنه، بار داد و وزیر و اعیان پیش رفتند. چون قرار گرفتند، خواجه مسعود را پیش آوردند و رسم خدمت بجای آورد و بایستاد. امیر گفت: ترا اختیار کردیم بکدخدایی فرزند مودود، هشیار باش و بر مثالها که خواجه دهد کار کن. مسعود گفت: فرمانبردار است بنده، و زمین بوسه داد و بازگشت، و سخت نیکو حقّش گزاردند و بخانه باز رفت؛ یک ساعت ببود، پس بنزدیک امیر مودود آمد، و هر چه ویرا آورده بودند آنجا آوردند، و امیر مودود او را بسیار بنواخت. و از آنجا بخانه وزیر آمد خسرش، وزیر با وی بسیار نیکویی کرد و بازگردانید.
و روز ششم از جمادی الاخری روز آدینه بود که نامه رسید از بلخ بگذشته شدن علی تگین و قرار گرفتن کار ملک آن نواحی بر پسر بزرگترش. امیر را بدین سبب دل مشغول شد. که کار با جوانان کارنادیده افتاد؛ اندیشید که نباید که تهوّری رود.
از تو میسر نشد کنار گرفتن پیش تو داند دلم قرار گرفتن
ارتکاب خطا زشت و مذموم است و رجوع از خطا به صواب خوب و محمود و این توبهٔ عام است و حکم این ظاهر است، و تا أصوَب باشد با صواب قرار گرفتن وَقْفَت است و حجاب؛ و رجوع از صواب به اصوب اندر درجهٔ اهل همت ستوده و این توبهٔ خاص است و محال باشد که خواص از معصیت توبه کنند. ندیدی که همه عالم اندر حسرت رؤیت خدای عزّ و جلّ میسوختند و موسی علیه السّلام از آن توبه کرد؟ از آنچه رؤیت به اختیار خواست و اندر دوستی اختیار آفت بود،ترک آفت اختیار وی مر خلق را ترک رؤیت نمود.
گوشۀ خلوت توان قرار گرفتن شوق دل بی قرار اگر بگذارد
و گفت: توکل نه کسب کردن و نه ناکردن لکن سکون دلست بوعده حق تعالی که داده است و گفت: یقین قرار گرفتن علمی بود در دل که بهیچ حال نگردد و از دل خالی نبود.
پس ابتدای دوستی طلب کردن است و انتهای آن قرار گرفتن. آب تا اندر رود باشد روان بود، چون به دریا رسید قرار گیرد و چون قرار گرفت طعم بگرداند تا هرکه را آب باید به وی میل نکند، به صحبت وی کسی میل کند که ورا جواهر باید؛ تاترک جان بگوید و مِثْقلهٔ طلب بر پای بندد و سرنگونسار بدان دریا فرو شود یا جواهر عزیز مکنون به دست آرد یا جان در طلب آن به شست فنا دهد.
وگفت: هیچ کس بجای شریف نرسد مگر به موافقت قرار گرفتن و ادب به جای آوردن و فریضها بجای داشتن و با بیگانگان صحبت ناکردن، رحمةالله علیه.