قذر

معنی کلمه قذر در لغت نامه دهخدا

قذر. [ ق َ ] ( ع ص ) پلید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). قَذِر. قَذُر. قَذَر. ( منتهی الارب ). || ( مص ) پلید بودن. ( اقرب الموارد ). پلید شمردن. || کراهت داشتن. ( منتهی الارب ).
قذر. [ ق َ ذِ ] ( ع ص ) پلید. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قَذر شود.
قذر. [ ق َ ذُ ] ( ع ص ) پلید. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قَذر شود.
قذر. [ ق َ ذَ ] ( ع ص ) پلید. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قَذر شود. || ( مص ) پلید گردیدن. || ( اِمص ) پلیدی. ( منتهی الارب ). رجوع به قَذر شود.

معنی کلمه قذر در فرهنگ معین

(قَ ذَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) پلید گردیدن . ۲ - (اِمص . ) پلیدی . ۳ - (اِ. ) چرک . ۴ - غایط . ج . اقذار.
(قَ ذِ ) [ ع . ] (ص . ) پلید، چرکین .

معنی کلمه قذر در فرهنگ عمید

پلید، پلشت، چرکین.

معنی کلمه قذر در فرهنگ فارسی

چرک، پلیدی، غایط، پلید، پلشت، چرکین، ضدنظیف
( صفت ) پلید چرکین مقابل نظیف .
پلید یا پلید گردیدن

معنی کلمه قذر در ویکی واژه

پلید گردیدن.
پلیدی.
چرک.
غایط.
اقذار.
پلید، چرکین.

جملاتی از کاربرد کلمه قذر

أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِیمٌ الیم برفع قراءت حفص است و ابن کثیر و یعقوب و هو نعت للعذاب. باقی خفض خوانند بر نعت رجز کلّ شدید من مکروه او مستقذر: و الرجز العذاب فی قوله تعالی: لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ ای العذاب. و یسمّی کید الشیطان رجزا لانّه سبب العذاب، قال تعالی: وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ. و الرجز الاوثان فی قوله: وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ سمّاها رجزا لانّها تؤدّی الی العذاب.
نیست جز بوی نبی سوی خدا رهبر تو را از علی جو بو که بوی بوعلی مستقذر است
واحدی از بندگان را در این صفت حقی و نصیبی نه، و بنده را جز ذلت و فروتنی، سزاوار و لایق نیست آری: کسی را که ابتدای او نطفه قذره و آخر او جیفه گندیده است، با جاه و ریاست چکار، و او را با سروری و برتری چه رجوع؟
عاشقان لعبتان پر قذر کرده قصد خون و جان همدگر
نه به ظاهر تن ما معدن خون و خلط است هیچ جان را سقمی هست از این مقذر او
لایق ذکر و نمازست این ذکر‌‌؟ وین چنین ران و زهار پر قذر‌‌؟
دیویست نفس تو که حسد جزو وصف اوست تا کل او چگونه قبیحی و مقذریست
بی‌اثر پاک از قذر باز آمدند هم‌چو نور خور سوی قرص بلند
قال بعض العلماء یشبه عمل المؤمن عمل النّحل من وجوه: احدها انّ النّحل یتنزّه عن الانجاس و القذرات کذلک المؤمن یتورّع عن المعاصی و الحرام الثّانی انّ جمیع الطّیر اذا جنّ علیها اللّیل تأوی الی او کارها و تستریح بالنّوم عن السّعی و النّحل یعمل باللّیل اکثر ممّا یعمل بالنّهار، کذلک النّاس اذا جنّ علیهم اللّیل‌ اضطجعوا علی فرش الغفلة و المؤمن ینصب قدمیه و یقوم من محرابه بین یدی مولاه یشکو الیه بلواه. الثّالث انّ النّحل لا یعمل بهواه بل یتّبع امیره و لا یخرج عن طاعته، کذلک المؤمن لا یعمل بهواه بل یقتدی بائمة الدّین و آثار السّلف.
هر طربی که در جهان گشت ندیم کهتری می‌برمد از او دلم چون دل تو ز مقذری