قذال

معنی کلمه قذال در لغت نامه دهخدا

قذال. [ ق َ ] ( ع اِ ) پس سر. بناگوش. هو مابین نقرةالقفاء الی الاذن. ( اقرب الموارد ). ج ، اَقذِلَة. || بستنگاه افسار اسب در پس پیشانی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ج ، قُذُل و اَقذِلَة.

معنی کلمه قذال در فرهنگ معین

(قَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - پس سر. ۲ - بناگوش .

معنی کلمه قذال در فرهنگ عمید

پس سر، پشت گردن میان دو گوش.

معنی کلمه قذال در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - پس سر ۲ - بنا گوش ۳ - بستنگاه افسار اسب جمع : قذل اقذله .

معنی کلمه قذال در ویکی واژه

پس
بناگوش.

جملاتی از کاربرد کلمه قذال

حق است و حقیقت به پیش رویم زانی تو فگنده پس قذالم
همواره دوان و در قفای شاهی گوئی که مگر شاه را قذالی
کسی کو بگرداند از قبله روی قذالش بود روی و رویش قذال
از گرد جیش خسرو وز خون وحش صحرا مشکین زره قبایش، رنگین سپر قذالش
منقذالغرقی لقب دادند او را زانکه او چون خضر در مجمع البحرین دارد مستقر