قدیمی
معنی کلمه قدیمی در فرهنگ معین
معنی کلمه قدیمی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه قدیمی در دانشنامه عمومی
معنی کلمه قدیمی در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه قدیمی
آیت لایتهدوا از حق شنو قایل اول قدیمی هم مشو
بخت جوان تو که عبد بقاست هست درین ملک قدیمی شعار
به جان پیر قدیمی که در نهاد من است که باد خاک قدمهاش این جوانی من
الغرض ای مشفق قدیمی بنده شحنهٔ راد بزرگوار محمد
ماییم که در دیر خرابات مقیمیم دیرینه دیریم و ز رندان قدیمیم
عمرها دولت وصلت به دعا خواستهام ما غلامان قدیمیم و به جان دولتخواه
چون قدیم آید حدث گردد عبث پس کجا داند قدیمی را حدث
مکن بیداد با یار قدیمی که گر تندی نگارا هم رحیمی
تا نیست درکریمی یزدان مخالفت تا هست در قدیمی گیهان خلافها
یار را با من دلخسته قدیمی عهدی ست آه اگر یار فراموش کند عهد قدیم