معنی کلمه قدمگاه در لغت نامه دهخدا
قدمگاه. [ ق َدَ ] ( اِخ ) نام یکی از بخش های تابعه شهرستان نیشابور. محدود است از طرف شمال به کوه بینالود، از خاور به دهستان پیوه ژن ، از جنوب به شهرستان کاشمر، از باختر به بخش حومه. موقعیت بخش کوهستانی و هوا معتدل است. آب آن از قنوات و رودخانه های محلی است. محصولات عمده غلات ، پنبه ، بنشن و انواع میوه جات و شغل اهالی زراعت ، گله داری و باغداری است. راه شوسه تهران به مشهداز این بخش عبور مینماید. بخش قدمگاه از سه دهستان به نام اردوغش ، زبرخان و اسحاق آباد که دارای 57 آبادی بزرگ و کوچک است تشکیل یافته. مجموع نفوس آن در حدود 20337 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
قدمگاه. [ ق َ دَ ] ( اِخ ) قصبه ٔمرکز بخش قدمگاه شهرستان نیشابور. واقع در 24هزارگزی خاور نیشابور و سر راه شوسه عمومی تهران به مشهد است. موقع جغرافیایی آن دامنه و معتدل و سکنه آن 1335 تن است. آب آن از قنات و محصولات آن غلات ، انواع میوه جات و شغل اهالی زراعت و کسب و قالیچه بافی است. راه اتومبیل رو دارد. از ادارات دولتی ، بخشداری ، پاسگاه ، ژاندارمری ، صندوق پست ، تلفن ، دبستان ، دفتر ازدواج و طلاق و اداره آمار دارد. ساکنین قصبه عموماً سادات هستند و از آثار باستانی بقعه قدمگاه امام هشتم و یک قلعه در بالای تپه دارد. دارای 3 کافه و 10 باب دکاکین مختلفه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
قدمگاه. [ ق َ دَ ] ( اِخ ) ( کوه... ) در دهکده چشمه از دهات سوادکوه نزدیک نهری است به نام کوریا که به عقیده رابینو همان کرود است. ( مازندران و استراباد رابینو ص 156 ).