قدر قدرت
معنی کلمه قدر قدرت در فرهنگ معین
معنی کلمه قدر قدرت در فرهنگ عمید
۲. آن که قدرتی برابر قضاوقدر دارد.
معنی کلمه قدر قدرت در فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه قدرتش برابر قضا و قدر است ( برای شاهان آورده می شود ) : اعلی حضرت قدر قدرت .
معنی کلمه قدر قدرت در ویکی واژه
آن که قدرتش برابر قدرت قضا و قدر
جملاتی از کاربرد کلمه قدر قدرت
زهی رای قضا تدبیرت از حزم قدر قدرت بلاد عدل را عامل بنای ملک را بانی
آنقدر قدرت که با سر پنجهٔ انصاف او حلقهٔ بازوی گردون را نباشد قدرتی
توسعه دهندگان چندین تفاوت بین شرایط جاده و آب و هوا در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه را در نظر گرفتهاند. سیستم تعلیق لوگان نرم و قوی است و شاسی آن بهطور قابل توجهی بالاتر از سایر خودروهای جمع و جور قرار میگیرد تا به آن کمک کند تا در جادههای خاکی و چالهها در جادههای آسفالتی که به خوبی نگهداری نشدهاند، به مشکل برنخورد. موتور آن نیز برای مدیریت سوخت با کیفیت پایینتر آماده شدهاست، در حالی که تهویه مطبوع آنقدر قدرتمند است که دما را چندین درجه کاهش دهد (دمای بالای ۴۰ درجه سانتیگراد در خاورمیانه و دریای مدیترانه معمول است).
ای قدر قدرت و قضا فرمان وی فلک چاکر و ملک دربان
ما و من گفتن هم از امرت بخاست ورنه ما را این قدر قدرت کجاست
طبق فیزیک کلاسیک این اجسام پرجرم ستارهای نیروی جاذبه گرانشی اعمال میکنند که آنقدر قدرتمند است که هیچ چیز حتی تابش الکترومغناطیسی یارای گریختن ار شعاع شوارتزشیلد را ندارد. اما در فیزیک کوانتومی گمان میرود که آثار مکانیک کوانتومی این پتانسیل را دارند که اجازه بدهند تابش هاوکینگ از ان منتشر شود. چنین تصور میشود که در افق رویداد این بقایای ستارهای الکترون (و پوزیترون) تولید میشود.
ستاره جیش قضا حمله و قدر قدرت سپهر بخشش دریا نوال کوه وقار
آن قدر قدرت قضا قوت که قضا را توان همی بخشد
زمانه فعل و زمین حلم و آسمان جنبش قضا نفاذ و قدر قدرت و ستاره توان
آن قدر قدرت قضا پیمان آن ملک سیرت ملوک آثار
سخن به پایهٔ قدرت نمیرسد ورنه به قدر قدرت و قوت نمیکنم تقصیر
شیوه و منش احزاب نسبت به حوزهای که در آن فعال هستند، گستردگی متنوعی دارد، بسته به این که چند حزب در هر حوزه فعالیت میکنند و این که هر حزب چقدر قدرت نفوذ و اثرگذاری در بین شهروندان دارد.
سپهر بخشش دریا عطای کوه وقار قضا شکوه قدر قدرت زمانه توان