قدر آر

معنی کلمه قدر آر در فرهنگستان زبان و ادب

قدر آر
{R magnitude} [نجوم ] قدر عبوری از پالایۀ آر

معنی کلمه قدر آر در ویکی واژه

قدر عبوری از پالایۀ آر.

جملاتی از کاربرد کلمه قدر آر

آن قدر آرزوی سجدهٔ رویت که مراست در همه روی زمینش نبود گنجایی
مسند قدر تو جانیست که در نظم امور به قضاو قدر آرند از آنجا پیغام
شبی در عالم مستی، همین قدر آرزو دارم که مست از جای برخیزی و بنشینی به دامانم
زان طبع که پیرایه ده کل وجود است شاید که نصیب شتری اینقدر آرد
قصر قدرت را چو معمار قدر آراسته صد هزاران کسر از او در طاق کسرا آمده
دل بی‌آرزو آسوده از تشویش می‌باشد به قدر آرزو دل‌های مردم ریش می‌باشد
ز سرعت گرچه روی سیل را بر خاک می مالم به قدر آرزومندی شتاب ساکنی دارم
از جود تو خواهد همه کس حاجت و روزی جون حجت روزی ز قضا و قدر آرد
الهی پاره‌ای تمکین رم وحشی نگاهان را به قدر آرزوی ما شکستی‌کج‌کلاهان را
ابن سیرین رحمهم الله همی گوید، «هیچ کس را بر دنیا حسد نکردم، با خود گفتم اگر اهل بهشت باشم آن قدر نعمت مکدر چه قدر آرد و اگر نعوذبالله از اهل دوزخ باشم اگر جمله دنیا مرا باشد چه سود کند؟ و از حسن بصری رحمهم الله پرسیدند که مومن حسد کند؟ گفت، «پسران یعقوب (ع) را فراموش کرده ای، کند؟» ولیکن چون رنجی بود در سینه و بیرون نه افگند به معاملت زیان ندارد. و بودردا رحمهم الله می گوید، «هرکه از مرگ بسیار یادآوری وی را نه شادی بود و نه حسد».