قدامی. [ ق ُ ما ] ( ع اِ ) یزک : قدامی الجیش ؛ یزک لشکر. ( منتهی الارب ). || ج ِ قادمة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به قادمه شود. || ج ِقدیم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به قدیم شود. قدامی. [ ق ُ می ی ] ( اِخ ) نام دهی است در وشم از ده های یمامه که دارای نخلستان است. ( معجم البلدان ).
معنی کلمه قدامی در فرهنگ فارسی
نام دهی است دروشم از ده های یمامه که دارای نخلستان است .
معنی کلمه قدامی در دانشنامه آزاد فارسی
قُدامی (anterior) (یا: پیشین) در زیست شناسی، بخش پیشین بدن موجود زنده. معمولاً بخشی است که هنگام حرکت جانور در جلو قرار می گیرد. در موجودات زندۀ عالی تر، انتهای پیشین دستگاه عصبی طی تکامل به شکل مغز و اندام های گیرندۀ مرتبط با آن تکوین یافته است که تحریکاتی مانند نور و مواد شیمیایی را تشخیص می دهند.
معنی کلمه قدامی در ویکی واژه
بخش جلویی یا پیشین هر چیزی.
جملاتی از کاربرد کلمه قدامی
احمد ملکی دیپلمات ایرانی است که در فوریهٔ ۲۰۱۱ در اقدامی اعتراضی علیه دولت خود از پست خود به عنوان کنسولیار [رئیس کنسولیاری] ایران در میلان استعفا داد و به جنبش سبز پیوست.
همچنین در اقدامی که چند سال پیش توسط کشاورزان عزیز انجام شد بخش وسیعی از زمینهای کشاورزی زیر کشت درخت گردو درآمد که این کار به نوبهٔ خود سهم بسیار زیادی در زیبایی روستا ایفا کرد.