قد کشیدن

معنی کلمه قد کشیدن در لغت نامه دهخدا

قد کشیدن. [ ق َ ک َ / ک ِ دَ ]( مص مرکب ) برخاستن به تعظیم. ( آنندراج ). || نمو کردن. نشو و نما کردن. بالا کردن :
قد میکشد حسود که بیمار شد مسیح
اما همان حکایت سرو است با کدو.مسیح کاشی ( از آنندراج ).

معنی کلمه قد کشیدن در فرهنگ معین

(قَ. کِ دَ ) (مص ل . ) بزرگ شدن ، رشد کردن .

معنی کلمه قد کشیدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - بتعظیم برخاستن ۲ - نمو کردن نشو و نما کردن ۳ - بلند شدن قد .

معنی کلمه قد کشیدن در ویکی واژه

بزرگ شدن، رشد کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه قد کشیدن

بیکر رهبری حرفه‌ای و کاریزماتیک را مورد انتقاد قرار می‌داد. او مروج سازمان‌های مردمی، دموکراسی رادیکال بود و معتقد بود که سرکوب شدگان باید جایگاه خود را پیدا کرده و توان دفاع داشته باشند. او به عنوان یکی از مهم‌ترین رهبران آفریقایی-آمریکایی قرن بیستم و شاید با نفوذترین زن جنبش حقوق مدنی شناخته شده‌است. او نه تنها در به نقد کشیدن نژادپرستی در فرهنگ آمریکا شناخته می‌شد، بلکه به جنسیت گرایی و دستگاه کلاسیک جنبش حقوق مدنی انتقاد می‌کرد.
ز چشمم قمریان دارند تعلیم پریدن‌ها ز شمشاد تو سرو بوستان‌ها قد کشیدن‌ها
چو آهم، سبزه گرم قد کشیدن چو اشکم، غنچه گل در چکیدن
به قامت سرو را از قد کشیدن باز می دارد به عارض رنگ گل را از پریدن باز می دارد
ز شوخی، سبزه‌اش پیش از دمیدن نیاساید ز مشق قد کشیدن
گلستان جنون را آن نهال شوق دربارم که چون آهم برون می‌آرد از خود قد کشیدن‌ها
بس که یاد قامتت بر باد داد اجزای سرو نالهٔ قمری شد آخر قد کشیدن‌های سرو