قبول

معنی کلمه قبول در لغت نامه دهخدا

قبول. [ ق َ ] ( ع مص ) پذیرفتن. || دلو را از ساقی گرفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِمص ) پذیرائی. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) مام ناف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || باد صبا از آن جهت که ضد دبور است. یا آن که مقابل در کعبه شرفهااﷲ میوزد. یا آن که مقبول طبایع و نفوس است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( ص ) در فارسی اکثر به معنی مقبول آید و با لفظ افتادن و کردن استعمال نمایند. ( آنندراج ) :
ای کز کمال حسن تو حیران شده عقول
در سینه ها عزیزی و در دیده ها قبول.میرحسن دهلوی ( از آنندراج ).نیست غیر از ناقبولی سازگار راستان
میخورم خون همچو تیر از دل پسندیهای خویش.ملا مفیدبلخی ( از آنندراج ).|| زیبا. خوب. || ( اِمص ) خوبی. ( منتهی الارب ). || جمال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِ ) هیأت و لباس.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
قبول. [ ق ُ ] ( ع اِمص ) خوبی. || جمال. || ( اِ ) هیأت و لباس. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( مص ) وزیدن باد صبا. ( آنندراج ). || پیش آمدن. ( آنندراج ).

معنی کلمه قبول در فرهنگ معین

(قُ ) [ ع . ] (اِمص . ) ۱ - خوبی . ۲ - زیبایی ، جمال .
( ~ . ) [ ع . ] (مص ل . ) پیش آمدن .
(قَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) پذیرفتن . ۲ - (اِ مص . ) پذیرایی ، پذیرش .

معنی کلمه قبول در فرهنگ عمید

۱. پذیرفتن و گرفتن چیزی.
۲. گفتار کسی را به راستی و درستی پذیرفتن.
۳. (صفت ) پذیرفته.
* قبول افتادن: (مصدر لازم ) [قدیمی] پذیرفته شدن، مقبول واقع شدن: صالح و طالح متاع خویش نمودند / تا چه قبول افتد و چه در نظر آید (حافظ: ۴۷۲ ).
* قبول شدن: (مصدر لازم ) پذیرفته شدن.
* قبول کردن: (مصدر متعدی ) پذیرفتن.

معنی کلمه قبول در فرهنگ فارسی

( مصدر ) پیش آمدن .
پذیرفتن دلو را از ساقی گرفتن پذیرائی .

معنی کلمه قبول در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قبول این است که مشتری بگوید: «قبلت» یا «اشتریت» یا «ابتعت» و نظیر آنها، که مقابل ایجاب است.
به تعبیری دقیق تر قبول عبارت از رضا به ایجاب و پذیرفتن آن است اعم از این که ایجاب انشاء تملیک یا تزویج باشد.
انواع قبول
و آن بر سه گونه است:
الف ـ گاهی به لفظ قبلت و رضیت می باشد.
ب ـ و زمانی به طریق امر و استیجاب می باشد مانند «بعنی».
ج ـ و گاهی به لفظ اشتریت و ملکت (به تخفیف لام) و ابتعت می باشد.
[ویکی فقه] قبول (فقه). قبول این است که مشتری بگوید: «قبلت» یا «اشتریت» یا «ابتعت» و نظیر آنها،
به تعبیری دقیق تر قبول عبارت از رضا به ایجاب و پذیرفتن آن است اعم از این که ایجاب انشاء تملیک یا تزویج باشد.
انواع قبول
و آن بر سه گونه است:
الف ـ گاهی به لفظ قبلت و رضیت می باشد.
ب ـ و زمانی به طریق امر و استیجاب می باشد مانند «بعنی».
ج ـ و گاهی به لفظ اشتریت و ملکت (به تخفیف لام) و ابتعت می باشد.
مکاسب شیخ انصاری، ص۹۶.
۱. ↑ مغنی المحتاج، ج۲، ص۳.۲. ↑ المهذب (ابو اسحاق شیرازی)، ج۱، ص۲۵۷.۳. ↑ مکاسب شیخ انصاری، ص۹۶.
...

معنی کلمه قبول در ویکی واژه

پذیرفتن.
پذیرایی، پذیرش.
خوبی.
زیبایی، جمال.
پیش آمدن.

جملاتی از کاربرد کلمه قبول

اگر قبول کنی این جواب آن شعر است «‌شکست دستی کز خامه بس نگار آورد»
لیکن تو را مجال بیان نیست در درود لیکن تو را قبول سخن نیست در ثنا
زینجا که منم حدیث بس دشوار است زآنجا که قبول تست بس آسان است
مرا خود جان چه باشد خود قبولست که او اندر اصول دل نزول است
جمله عالم آکل و ماکول دان باقیان را مقبل و مقبول دان
دل گفت که بر در قبولش هرچه آن نرود به دست جانست
در ابتدا قبول اجابت نیافته هرگز گمان مبر که نمازی بود نماز
ناصحا پند تو یکبار قبولم نفتاد گفته پندار ازین موعظه صد بار دگر
حاجت بکعبه رفتن و حج قبول نیست گر حاجت شکسته دلی را روا کنند
و گفت: توبه قبول آنست که مقبول بوده باشد پیش از گناه.