قبائل. [ ق َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ قبیله : چشم بد از تو دور ای بدیع شمائل یار من و شمع جمعو میر قبائل.سعدی.- قبائل بنی اسرائیل ؛ اسباط بنی اسرائیل. رجوع به قبایل و قبیله شود. || قبائل رأس ؛ استخوانهای سر. صفائح جمجمه. قبائل. [ ق َ ءِ ] ( اِخ ) ( بلاد الَ... ) و بلادالبرابره.
معنی کلمه قبائل در فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع قبیله . و بلاد البرابره
معنی کلمه قبائل در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی قَبَائِلَ: قبیله ها ( قبیله :همه افرادی که نسلشان به یک نفر می رسد) معنی شُعُوباً: نژادها (جمع شِعب اما کلمه شعب در مورد زمین عبارت است از دامنه چند دره که اگر از طرف دامنه نگاه کنی به نظرت میرسد یک زمین است که در آخر ، چند شقه شده ، و اگر از طرف درهها نگاه کنی به نظرت میرسد که چند تکه زمین است که در آخر یکی شده بعضی دیگر گفتهاند ... معنی یَتِیهُونَ: سرگردان هستند (عبارت "قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی ﭐلْأَرْضِ " : "[خدا] فرمود: این سرزمین مقدس [به کیفر نافرمانی] تا چهل سال بر آنان حرام شد، همواره در طول این مدت در زمینِ [سینا] سرگردان خواهند بود" ، به ... ریشه کلمه: قبل (۲۹۴ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه قبائل
پذیرفتهشدهترین نظریه، نظریه استرابون، جغرافیدان یونانی است: به گفته وی، اشک یک سردار سکایی یا باختری بود که رهبر یکی از سه قبائل اتحادیه داهه آسیای میانه، طایفه پارنی، قدرت داههها کاملاً به سوارکاری متکی بود و بدین ترتیب دارای نیروی بسیار متحرکی بودند که در صورت قرارگرفتن در خطر، قادر به عقبنشینی به جنوب دریاچه آرال بودند. به همین دلیل، امپراتوریهای دیگر در تلاش برای کنترل آنها با مشکل روبرو بودند.
و پس از تاسیس العماره، قبائل بزرگی از سراسر نواحی العماره و از هورهای آن منطقه به این شهر امدند، مانند قبائل بزرگ السواعد که هم اکنون ۳۵ درصد جمعیت جنوب عراق را شامل میشنود.
از باشگاههایی که در آن بازی کردهاست میتوان به باشگاه فوتبال سن-اتین، باشگاه فوتبال القبائل، باشگاه فوتبال پاریس اف سی، باشگاه فوتبال نیم المپیک، و باشگاه فوتبال مونترال اشاره کرد.
جنگ در افتاد در میان قبائل خیره شد از شور و شر مشاعر و الباب
از باشگاههایی که در آن بازی کردهاست میتوان به باشگاه فوتبال اروکا، باشگاه فوتبال حسینیه اکادیر، باشگاه فوتبال الرجا، باشگاه فوتبال اسپرانس تونس، باشگاه فوتبال القبائل و باشگاه ورزشی الدحیل اشاره کرد.
وَ قَطَّعْناهُمُ یعنی: بنی یعقوب من بنی الاثنی عشر. و الاسباط فی بنی اسرائیل کالقبائل فی بنی اسماعیل. و اشتقاق سبط از سبط است، نام درختی که شتران را علف است، و همچنین قبیله نام درختی است، یعنی که اسماعیل و اسحاق چون اصل درختاند، و اولاد چون اغصان. زجاج گفت: معناه قطعناهم اثنتی عشرة فرقة اسباطا، کأنّه قال: فرقناهم اسباطا، فیکون «أَسْباطاً» بدلا من قوله «اثْنَتَیْ عَشْرَةَ»، و «أُمَماً» من نعت اسباطا.
از باشگاههایی که در آن بازی کردهاست میتوان به باشگاه فوتبال القبائل، باشگاه فوتبال شباب بلوزداد، و باشگاه فوتبال مولودیه الجزایر اشاره کرد.
از باشگاههایی که در آن بازی کردهاست میتوان به باشگاه فوتبال القبائل، باشگاه فوتبال شباب بلوزداد، و باشگاه فوتبال مولودیه وهران و باشگاه فرهنگی ورزشی دبی اشاره کرد.
وآن شکن برشکن قبائل زلف که بلاییست زیر هر شکنی
عَلَی الْمُؤْمِنِینَ گفتهاند که مؤمنان این جا عرباند، که هیچ قبیله نیست از قبائل عرب که نه رسول (ص) را در آن نسبی است مگر بنی تغلب، قومی ترسایان بد کیشان. ربّ العزة رسول خود را از نسب ایشان پاک کرد، و بر عرب منت نهاد که رسول (ص) هم از نسب شما بشما فرستادم، و کتابی هم از لغت شما بشما فرو فرستادم.
هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی یَنْفَضُّوا ای یتفرّقوا عنه و یرجعوا الی قبائلهم و عشائرهم. وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مفاتیحها بیده لانّه هو المالک، القادر، الرّزّاق، فلا یقدر أحد أن یعطی احدا شیئا الّا باذنه و لا ان یمنعه شیئا الّا بمشیّته. و قیل: خزائن اللَّه، مقدوراته الّتی یخرج منها ما یشاء. وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَفْقَهُونَ إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ.
سبک وی، همان سبک حدیثی است و لذا نوع اخبار وی به صورت مسند ارائه میشود. طبقات به قدری از نظر اطلاعات اجتماعی و فردی اهمیت دارد که بدون آن نمیتوان قرن اول و دوم هجری را شناخت. افزون بر اینها، کتاب طبقات ابن سعد به لحاظ ساختار، اطلاعاتی را دربارهٔ شهرهای مختلف و حضور صحابه و تابعین در آنها و نیز مهاجرت برخی از قبائل به شهرها ارائه میدهد که بسیار مفید است.
شادزی ای زن که خون تازه جوانت صلح در افکند در قبائل اعراب
از باشگاههایی که در آن بازی کردهاست میتوان به باشگاه فوتبال القبائل اشاره کرد.
قوله: «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً» یعنی النصاری و قبائل من العرب کانوا یزعمون انّ الملائکة بنات اللَّه لذلک سترهم عن العیون.
قُلِ یا محمد لهؤلاء المشرکین الذین انت بین ظهرانیهم ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ ای زعمتم انهم آلهة من دون اللَّه، نزلت فی کفار بنی ملیخ کانوا یعبدون الجنّ و یظنّون اّنهم الملائکة ثمّ وصفهم فقال: لا یَمْلِکُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ ای لا یقدرون ان ینفعوکم ذرّة مما فی السماوات و الارض وَ ما لَهُمْ ای للملائکة فِیهِما ای فی خلق السماوات و الارض مِنْ شِرْکٍ ای من شرکه. وَ ما لَهُ ای ما للَّه مِنْهُمْ ای من الملائکة مِنْ ظَهِیرٍ عون فی خلق السماوات و الارض. جماعتی از قبائل عرب فرشتگان را میپرستیدند و میگفتند: هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ، رب العالمین بجواب ایشان گفت: وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ ای عند اللَّه یوم القیامة إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ و بر قراءت ابو عمرو و حمزه و کسایی. أَذِنَ بضمّ الف که اینها هم با شافع شود و هم با مشفوع، میگوید: شفاعت هیچ شافع سود ندارد روز قیامت مگر کسی که اللَّه دستوری دهد او را تا شفاعت کند یا کسی را که از بهر وی شفاعت کنند، ثمّ ذکر ضعف الملائکة حین سمعوا کلام اللَّه فقال: حَتَّی إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ یعنی عن قلوب الملائکة.
این قبیله هماکنون در ایران یکی از قبائل هم پیمان اتحاد قبائل باوی بحساب میآید.
ور یکیشان در قبائل قابل فرمان نشد آخرش چوندعنصر اول مبتر ساختند
روستایی است سختگذر و کوهستانی، مردم آن از قبائل متعدد و جسور میباشند، شغل عمده مردم روستا کشاورزی و دامداری است.
محمد بن ابراهیم موصلی گفت: در سفری به قبیله ای از قبائل اعراب رسیدیم. در آن جا مردی سخت زشت، لوچ، با ریشی بلند و سپید زنش را همی زد که بس زیبا بود چونان ماه تابان.