قاپ
معنی کلمه قاپ در لغت نامه دهخدا

قاپ

معنی کلمه قاپ در لغت نامه دهخدا

قاپ. ( ترکی ، اِ ) قاب. استخوان اشتالنگ که برای قمار بکار برند. رجوع به قاب شود.

معنی کلمه قاپ در فرهنگ معین

(اِ. ) = قاب : استخوانی کوچک در پاچة گوسفند که با آن نوعی قمار کنند. ، ~ ~کسی را دزدیدن آن کس را فریفتن .

معنی کلمه قاپ در فرهنگ فارسی

( اسم ) استخوان شتالنگ که برای قمار و بازی بار رود .

معنی کلمه قاپ در فرهنگستان زبان و ادب

[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← قرارداد انتقال پرونده

معنی کلمه قاپ در دانشنامه عمومی

استخوان قاپ یا تالوس ( به انگلیسی: Talus ) یا استخوان کوچکی است که در ناحیه مچ پا قرار گرفته است. این استخوان در بالا با استخوان های درشت نی و نازک نی و در پایین با استخوان پاشنه و مفصل می شود که به آن مفصل قاپی ساقی می گویند که از نوع قرقره ای یا لولایی می باشد و حرکات دورسال فلکشن و پلانتار فلکشن مچ پا از این مفصل است. استخوان قاپ درجلو با استخوان ناوی مفصل می شود.
نام های دیگر استخوان قاپ در فارسی، شتالنگ، اشتالنگ و پژول ( وژول، بجول ) است. در قدیم با استخوان قاپ گوسفند قماربازی می کردند که به آن قاپ بازی گفته می شد.
سطح بالایی آن مثل لاک پشت گوژمانند است. استخوان قاپ حلقه رابط بین استخوان های ساق و کف پا است. مفصل بین قاپ و استخوان های ساق را مفصل مچ پا و مفصل بین قاپ و استخوان پاشنه را مفصل زیرقاپی Subtalar می گویند.
کف پای انسان کلاً از ۲۶ استخوان تشکیل شده است. دو استخوانی که در پشت پا قرار دارند یعنی استخوان های قاپ و پاشنه را روی هم رفته پشت پا می نامند.
معنی کلمه قاپ در فرهنگ معین

معنی کلمه قاپ در ویکی واژه

قاب: استخوانی کوچک در پاچة گوسفند که با آن نوعی قمار کنند. ؛ ~ ~کسی را دزدیدن آن کس را فریفتن.

جملاتی از کاربرد کلمه قاپ

از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته‌است می‌توان به این انگلستان است، دار و دسته‌های نیویورکی، دزدان دریایی کارائیب: سوار بر امواج ناشناخته، اسب جنگی، اینکهارت، دشمنان ملت، قاپ‌زنی، بندزن خیاط سرباز جاسوس، فصل جادوگری، دزدان دریایی کارائیب: مردان مرده هیچ داستانی نمی‌گویند، ستاره‌ها در لیورپول، روزهای دور، ماتیلدا موزیکال و مرد ایرلندی اشاره کرد.
مقاپیش چون شد ز درگاه شاه سمندش سوار و بیامد براه
مراست سینه چو قاپر از هوای بتان دلی نهفته ز بیداد مردم ناساز
قاپوچی آسمان کمان پشت شود تیر تو چو در کمانچه طه بگشاید
شهر را غارت کن و ده را بچاپ مالشان را در هوا چون سگ بقاپ
قاپوی جنت سعیدا نیست جز باب البرید اهل غفران را از این در، در گذر دیدیم ما
مقاپیش باشد سپهدارشان به نیکی گراید بهر کارشان
‫کولاک ضربه ای زده ، در باز می کند‬ ‫کوْلک قالخیب ، قاپ-باجانی دؤیَنده‬
چو سردار بحری بیامد حضور مقاپیش گفتا ورا با سرور
احمد دوم، (به ترکی عثمانی: احمد ثانی) (۲۵ فوریه ۱۶۴۳–۶ فوریه ۱۶۹۵) از سال ۱۶۹۱ تا ۱۶۹۵ سلطان امپراتوری عثمانی بود. احمد دوم در کاخ توپ‌قاپی شهر استانبول به دنیا آمد. او پسر سلطان ابراهیم یکم بود و در سال ۱۶۹۱، جانشین برادرش سلطان سلیمان دوم شد. در زمان سلطنت کوتاه مدت او رویداد مهمی رخ نداد.
ائل بیرده دئسین: «سئل سارانی قاپدی قاچیرتدی»، آغلاشدی بولودلاردا بوداشقین سئلیمیزدن
مفاصل ناحیه قسمت میانی مچ پا عبارتنداز: مفصل تالوناویکولار (مفصل قاپی-ناوی)، مفصل کالکانئوکوبویید (مفصل پاشنه‌ای-مکعبی)، مفصل کونئوناویکولار (مفصل میخی-ناوی)، مفصل اینترکونئیفورم (مفصل بین میخی)، مفصل کونئوکوبویید (مفصل میخی-مکعبی) و مفصل کوبوییدوناویکولار (مفصل مکعبی-ناوی)
که شاها تراکیه تسخیر شد سپهبد مقاپیش چون شیر شد
ابراهیم پاشای پارگایی (زادهٔ ۱۴۹۴ در پارگا – درگذشتهٔ ۱۵۳۶ در قسطنطنیه) همچنین معروف به ابراهیم پاشای فرنگی و ابراهیم پاشای مقبول که پس از اعدامش در سرای توپقاپی به ابراهیم پاشای مقتول نیز معروف شد.
کمپفر دربارهٔ آستانه عالی‌قاپو چنین گفته‌است: