قانت

معنی کلمه قانت در لغت نامه دهخدا

قانت. [ ن ِ ] ( ع ص ) فرمانبردار. ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ). فرمان برنده. ( آنندراج ). || دعاخواننده در نماز. ( آنندراج ) :
پیش تو آن سنگریزه ساکت است
پیش احمد بس فصیح و قانت است.مولوی.
قانت. [ ] ( اِخ ) یکی از سیزده اقلیمی است که در حوالی قرطبه است. ( الحلل السندسیه چ 1 ج 1 ص 268 ). و مراد از اقلیم روستا ( روستاق ) است. ( حلل السندسیه ج 1 ص 268 ).

معنی کلمه قانت در فرهنگ معین

(نِ ) [ ع . ] (اِفا. ) مطیع ، فرمانبردار.

معنی کلمه قانت در فرهنگ عمید

۱. فرمان برنده، فرمان بردار.
۲. مطیع و متواضع به خداوند.
۳. نمازخوان.

معنی کلمه قانت در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - فرمانبردار فرمان برنده ۲ - دعا خواننده در نماز جمع : قانتین
یکی از سیزده اقلیمی است که در حوالی قرطبه است و مراد از اقیم روستا است .

معنی کلمه قانت در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی قَانِتٌ: مطیع و فرمانبردار- عبادتگر(کلمه قانت اسم فاعل از مصدر قنوت است وقنوت به معنای اطاعتی است که با خضوع و فروتنی همراه باشد )
معنی أَمَّن: یا چه کسی - یا کسی که(در جمله "أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ ءَانَاءَ ﭐللَّیْلِ ")
معنی قَانِتُونَ: مطیعان و فرمانبرداران-عبادتگران(کلمه قانت اسم فاعل از مصدر قنوت است وقنوت به معنای اطاعتی است که با خضوع و فروتنی همراه باشد )
معنی قَانِتِینَ: مطیعان و فرمانبرداران-عبادتگران(کلمه قانت اسم فاعل از مصدر قنوت است وقنوت به معنای اطاعتی است که با خضوع و فروتنی همراه باشد )
معنی قَانِتَاتٍ: زنان مطیع و فرمانبردار- زنان عبادتگر(کلمه قانت اسم فاعل از مصدر قنوت است وقنوت به معنای اطاعتی است که با خضوع و فروتنی همراه باشد )
ریشه کلمه:
قنت (۱۳ بار)
«قانِت» از مادّه «قنوت» چنان که قبلاً هم گفته ایم، به معنای ملازمت و اطاعت توأم با خضوع است، اطاعتی که از ایمان و اعتقاد سر زند، و این اشاره به جنبه های عملی و آثار ایمان می باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه قانت

مردمت گر ز چشم خویش انداخت مردم چشم عاشقانت جاست
برآ، ز مشرق توحید آفتاب آسا که عاشقانت چو ذرات بی قرارانند
عاشقانت فارغ از رشکند، کز نیرنگ حسن؛ در میان داری جدا با هر یکی راز دگر
خجسته بادت و فرخنده جشن نوروزی موافقانت مصیب و مخالفانت مصاب
مخالفان تو متواری از تو چون خفاش موافقانت چو حر با گشاده دست و زبان
شفای داری در اینجا عاشقانت بمانده اندر این شرح و بیانت
ز بهر عاشقانت جان فشانم اگرچه جز یکی دیدت ندانم
پیغام خستگانت در کوی تو که آرد؟ کانجا ز عاشقانت باد وزان نگنجد
رفیقانت همه بدساز گردند ز تو هر یک به راهی باز گردند
اگر از عتاب غیرت ره عاشقان بگیری ز سرشک عاشقانت همه رهگذر بگیرد