قالبی. [ ل َ / ل ِ ] ( ص نسبی ) هرآنچه در قالب شده باشد. ( ناظم الاطباء ). ریختگی. ( ناظم الاطباء ): کره قالبی. پنیر قالبی. ماست قالبی ؛ ماستی ستبر و زفت ، مقابل کوزه ای. || قلاّبی. غیراصلی. بدلی : کسی که فرق نداند میان قالب و جان حدیث قالبی او چرا بجان شنوی.اوحدی.از دو حرف قالبی کز دیگران آموخته دعوی گفتار بر طوطی مسلم کی شود.صائب.
معنی کلمه قالبی در فرهنگ فارسی
( صفت ) قلابی قلبی بدلی .
معنی کلمه قالبی در فرهنگستان زبان و ادب
{cliché (fr. ) , banal (fr. )} [هنرهای تجسمی] ویژگی اثر یا شکلی که بیش ازحد تکرار شده است
جملاتی از کاربرد کلمه قالبی
داستان زندگی نوجوانی است که در محیطی مذهبی به هنر علاقهمند است، اما خانواده اش، هنر را در قالبی جدای قالب مرسوم میبیند.
در این روش پلیمر در حلال خود بهطور کامل حل میگردد، سپس عوامل ایجادکننده حفره نظیر ذرات نمک، شکر و موارد مشابه (نظیر گویهای پارافینی) درون محلول پراکنده شده و به سپس مخلوط درون قالبی به شکل داربست مورد نظر، ریخته میشود. با گذشت زمان حلال به تدریج تبخیر میشود و داربست مورد نظر به همراه ذرات پراکنده باقی میماند. با توجه به نوع ذره به کار رفته از یک مایع برای شستشو و خارج کردن ذرات استفاده میشود.
راست گویم بی تو گیتی قالبی بی روح باشد زانکه گیتی چون تنستی و تو هستی جان گیتی
عامل مهم دیگری که در میزان امنیت یک سیستم دخیل است، سرعتی است که با آن میتوان گذرواژهها را امتحان کرد. برخی از سیستمها وقفهٔ کوتاهی را بعد از تعداد مشخصی تلاش ناموفق ایجاد میکنند. در غیاب ضعفهای دیگر، استفاده از گذرواژههای نسبتاً ساده در چنین سیستمهایی بلامانع است. اما هر سیستمی گذرواژهها را در قالبی ذخیره میکند که اگر توسط کسی یا سامانهای دزدیده شود، امنیت سیستم در معرض خطر قرار میگیرد.
نه از یک قالبی با او بهم تو چرا از خویش میداریش کم تو
نهان دیدم خود اندر قالبی من بنور من شده اینجای روشن
در رمزنگاری متقارن، معمولاً از دو روش رمز دنباله ای و رمز قالبی برای رمز کردن استفاده میشود.
دل همی گوید « برو من از کجا، تو از کجا! من دلم تو قالبی رو، رو، همی کن قالبی
شخصیت توسعه یافته، نه خود را در قالبهای رفتاری حبس می کند و نه درباره دیگران قضاوتهای قالبی انجام می دهد. او از رفتارهای تنگنظرانه درباره دیگران پرهیز دارد و خواهان خیر عمومی است. دائماً در حال کوشش برای بهبود کیفیت زندگی خویش و دیگران است. دارای هدف مشخصی می باشد و نگاهش به زندگی تکاملی است. بر همین اساس حوزه های مختلف شناختی را تجربه می کنند.
دل همیگوید که:« تو از کجا من از کجا من دلم تو قالبی، رو همیکن قالبی
آن قالبی که قلبش از عرش اعظمستی گر اوفتد نپاید عرش عظیم هالش
قالبی نیست سخن سنجی ما چون طوطی بلبل ما ز دل بیضه غزلخوان برخاست
ادبیات کلاسیک فارسی در دوران نخست اسلام در ایران که تحت حاکمیت عربهای اموی و حکمرانان محلی آنان بود به صورت شفاهی آغاز به کار کرد. در این دوران نشانههایی از علاقهٔ مردم به شعر کهن در برخی متون ثبت شده است که ترانهٔ کودکان بلخ و بصره نمونههایی از آن است. به هرحال تحت تأثیر صنعت شعری عرب، گونهای جدید از ادبیات در ایران پدید آمد که بیشتر مبتنی بر شعر بود. این شعر قالبی، گاهی در قالبهای بومی عرب و گاهی در قالبهای ساخته شده ایرانی سروده میشد.
ای یونس، زمانی که خداوند ارواح مؤمنان را ستاند، آن ها را در قالبی چون قالب این دنیایشان چنان نهد که بخورند و بنوشند و اگر کسی بنزدشان آید، ایشان را با همان صورتی که به دنیا داشته اند بازشناسد.
یکی از نخستین اشارههای خاموش به لزوم بازنگری مفهوم خبر به شکلی که معنای خبر را نه تعاریف قالبی که سلیقهٔ مخاطب تعیین کند در رمان اسکوپ نوشتهٔ اولین وو آمدهاست. یکی از شخصیتهای داستان به دیگری میگوید: «میدانی، خیلی چیزها دربارهٔ روزنامهنگاری هست که باید یاد بگیری. به موضوع این شکلی نگاه کن. خبر چیزی است که یکی که به هیچ چیز اهمیت نمیدهد، میخواهد بخواندش؛ و تا وقتی خبر است که او بخواندش. بعدش کهنه است. به ما پول میدهند که خبر بیاوریم».
در مقابل تفکر قالبی، کلیدواژه دیگری قرار دارد تحت عنوان “شخصیت توسعه یافته”. شخصیت توسعه یافته یک تعبیر جامعه شناختی-روانشناختی است به معنای رها شدن از تفکر قالبی و گسترش تفکر در ابعاد مختلف زندگی.
بهنوشتهٔ علیاصغر دادبه پس از انقلاب مشروطه در ایران، دو جریان فکری در ایران به نامهای «جریان تلفیقی» و «جریان نیمایی» به وجود آمد. جریان تلفیقی عبارت است از ترکیب سبک شعر سنتی و اندیشههای تازه. میتوان گفت که جریان تلفیقی، ادامهٔ سبک «بازگشت ادبی» است اما قالبی امروزیتر دارد. سبک شعری پروین تحت تأثیر تفکر جریان تلفیقی قرار داشت.
اول از خاک، قالبی انگیخت قطره یی ز ابر جود بر روی ریخت
در آغاز دوران اسلامی نشانههایی از علاقه مردم به شعر کهن در برخی متون ثبت شدهاست که ترانه کودکان بلخوبصره نمونههایی از آن است. بههرحال تحت تأثیر صنعت شعری عرب گونهای نو از ادبیات در ایران پدید آمد که بیشتر مبتنی بر چامه (شعر) بود. این چامه قالبی گاهی در قالبهای بومی عرب و گاهی در قالبهای ابداعی ایرانی سروده میشد.