قاق

معنی کلمه قاق در لغت نامه دهخدا

قاق. ( ع ص ) مرد نیک دراز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مردم دراز و باریک و لاغر را گویند :
مجوس مرده ام از بس که قاق گشته تنم
که خانه دخمه نما گشت و من مجوس نما.نادم گیلانی ( از آنندراج ).
قاق. ( ع اِ ) طائری است طویل العنق. ( فهرست مخزن الادویه ). پرنده ای است گردن دراز که در آب زندگی کند. ( از نشوءاللغة ص 48 ).
قاق. ( اِ ) گفته اند معرب کاک بمعنی کعک است. ( فهرست مخزن الادویه ).
قاق. ( اِ صوت ) اسم صوت فرورفتن چیزی در چیزی :
ای خواجه نشاطی من ای شهره رفیق
در جستن یار من نبودت توفیق
...ی دارم بن چو شبه سر چو عقیق
بفشارم قاق تا فروتیزی قیق.سوزنی. || آواز زاغ. ( آنندراج ) :
بس است فوقی این هرزه چانگی تاکی
خوش است شرم مزن چون کلاغ این همه قاق.ملافوقی یزدی ( از آنندراج ).و این لهجه ای است و در اصل کلاغ به کاف تازی و غین معجمه. ( آنندراج ). کاغ.
قاق. ( ترکی ، اِ ) قدید. ( برهان ). گوشت خشک کرده که آن را بریان کرده میخورند. ( آنندراج ). || ( ص ) خشک. ( برهان ). || ( اِ ) میوه خشک که هسته آن را درآورده بخشکانند. ( کاشغری ج 2 ص 225 و ج 3 ص 116 از حاشیه برهان چ معین ). || در لغت ابن مهنا ص 171 آمده که از اسبهای مسابقه آن را که پیش می افتد باشلق و آن را که عقب میماند قاق گویند. ( نداب 3:7 ص 18 از حاشیه برهان چ معین ). || آب باران راکد در یک محل. ( جغتائی ص 806 از حاشیه برهان چ معین ).

معنی کلمه قاق در فرهنگ معین

(اِ. ) برکة بزرگ .
[ تر. ] ۱ - (اِ. ) گوشت خشک کرده که آن را بریان کرده خورند، قدید. ۲ - میوة خشک که هستة آن را درآورده بخشکانند. ۳ - (ص . ) خشک . ۴ - اسبی که در مسابقه عقب می ماند.

معنی کلمه قاق در فرهنگ عمید

در قاب بازی، کسی که دست آخر و بعد از سایر بازیکنان باید بازی کند.

معنی کلمه قاق در فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) گوشت خشک کرده که آنرا بریان کرده خورند قدید ۲ - میوه خشک که هسته آن رادر آورده بخشکانند ۳ - ( صفت ) خشک ۴ - اسبی که در مسابقه عقب می ماند مقابل باشلق . یا قاق بودن . ۱ - بی نصیب بودن : پس ما قاقیم ۲ - عقبتر از همه بودن ۳ - کسی که آخر از همه باید بازی کند ۴ - ( اسم ) آب باران راکد در یک محل .
مرد نیک دراز مردم دراز و باریک و لاغر را گویند .

معنی کلمه قاق در ویکی واژه

گوشت خشک کرده که آن را بریان کرده خورند، قدید.
میوة خشک که هستة آن را درآورده بخشکانند.
برکة بزرگ.
خشک.
اسبی که در مسابقه عقب می‌ماند.

جملاتی از کاربرد کلمه قاق

این روستا در دهستان ایلات قاقازان غربی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده‌است.
احمد ترک (زادهٔ ۲ ژوئیهٔ ۱۹۴۲) یک سیاست‌مدار کرد اهل ترکیه است. از نمایندگان پیشین مجلس ترکیه و عضو حزب دموکراتیک خلق‌ها و شهردار پیشین ماردین در ترکیه می‌باشد که از طرف دولت از این سمت برکنار شد. وی به دلیل فعالیت‌های سیاسی در جهت احقاق حقوق کردها، سال‌های بسیاری را در زندان‌های ترکیه سپری کرده‌است.
رخت از همه آقاق بکوی تو نهد سیف بر درگه خورشید زند صبح علم را
اگر به جاه رسیدی کسی به استحقاق مقام اهل سخن عرش کبریا بودی
من کیم شاها بگویم تا باستحقاق مدح از در دولت در آمد چون تو دامادی مرا
باستحقاق پیشی کن درین راه ترا گر فکر روز واپسینست
بنده را گو بازکش از غیر دست پس به استحقاق ما را می‌پرست
شد تیزی خاطر سبب سوختن من شد نرمی قاقم سبب کشتن قاقم
گر ارزش لطف و کرمی نیست مباش استحقاق ترحمی هست و بس است
این روستا در دهستان ایلات قاقازان غربی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۰ نفر (۱۶خانوار) بوده‌است.
به عقیده او، بر فقیه لازم است برای احقاق حقوق مردم و اجرای احکام الهی، مناصب گوناگون قضایی و حکومتی را حتی از سوی سلطان و حاکم جائر بپذیرد.