قاف تا قاف

معنی کلمه قاف تا قاف در لغت نامه دهخدا

قاف تا قاف. ( ق مرکب ) قاف به قاف. کران تا کران. از یکسر تا سر دیگر این جهان. ( امثال و حکم دهخدا ). تمام جهان. ( آنندراج ) :
جهان قاف تا قاف پر نور کرد
به هر جا که بد ماتمی سور کرد.فردوسی.قاف تا قاف همه ملک جهان زان تو باد
خود همی دان که بود ارجو ان شأاﷲ.منوچهری.قاف تا قاف صیت عدل وی است
گذران بر لب اولی الالباب.سوزنی.قاف تا قاف جهان بینی شب وحشت چنانک
تا دم صورش سپیده دم نخواهی یافتن.خاقانی.چون خود و چون من نبینی هیچ کس در شرع و شعر
قاف تا قاف ار بجوئی قیروان تا قیروان.خاقانی.هر جا که دلی است قاف تا قاف
از بندگی تو میزند لاف.نظامی.بعزم دست بوسش قاف تا قاف
کمر بسته کله داران اطراف.نظامی.ماهی که قاف تا قاف از عکس اوست روشن
چون روی تو بدیده پشتی چو دال کرده.عطار.خوبرویان چو رخ نمی پوشند
عاشقان در طلب نمی کوشند
یافت عنقا ز عزلت و دوری
قاف تا قاف نام مستوری.اوحدی.

معنی کلمه قاف تا قاف در فرهنگ معین

(ق مر. ) سراسر جهان .

معنی کلمه قاف تا قاف در فرهنگ فارسی

سراسر جهان از یک سوی عالم تا سوی دیگر کران تا کران .

جملاتی از کاربرد کلمه قاف تا قاف

که آب لطف آن دلبر گرفته قاف تا قاف است از آن است آتش هجران که تا پخته شود خامی
قاف تا قاف جهان را گوییا گردیده است یک سرینش را بدیده هر که با دیگر سرین
یک نگین از خاتمش فیروزه چرخ است و هست خاتمش را قاف تا قاف جهان زیر نگین
یابی به جهان عمر تا که قاف تا قاف پر از قافیت کنی
مُلکم ای پیر مرز بی‌لافست شرق تا شرق قاف تا قافست
قاف تا قافش همه گنج گران سفره ی او از مکان تا لامکان
قاف تا قاف جهان نام تو رفت کس نآرد بر زبان نام پری
یک قاف تا قاف خوان می کشد یکی بهر یک لقمه نان خون گریست
یا خود انگار که بودت به زمین قاف تا قاف جهان زیر نگین
محیط دور افق گرچه قاف تا قاف است بود چو دایره میم بر دل ما تنگ