( قاصرة ) قاصرة. [ ص ِرَ ] ( ع ص ) مؤنث قاصر. کوتاه. رجوع به قاصر شود. قاصرة. [ ص ِ رِ ] ( اِخ ) شهری است در سرزمین روم. ( معجم البلدان ج 7 ص 13 ).
معنی کلمه قاصره در فرهنگ معین
(ص رَ یا رِ ) [ ع . قاصرة ] (اِفا. ) مؤنث قاصر. زنی که جز شوهر خود به دیگری چشم ندارد. ج . قاصرات .
معنی کلمه قاصره در فرهنگ عمید
= قاصر
معنی کلمه قاصره در فرهنگ فارسی
۱ - مونث قاصر ۲ - زنی که جز شوهر خود بدیگری چشم ندارد جمع : قاسرات .
معنی کلمه قاصره در ویکی واژه
مؤنث قاصر. زنی که جز شوهر خود به دیگری چشم ندارد. قاصرات.
جملاتی از کاربرد کلمه قاصره
و شبهه ای نیست در اینکه هر قدر معرفت بنده به عظمت و جلال آفریدگار و ارتفاع شأن او و علو مکان او بیشتر، و به عیوب و گناهان خود بیناتر، ترس و خوف او زیادتر می شود، زیرا که ادراک قدرت قاهره و عظمت باهره و قوه قویه و عزت شدیده باعث اضطراب، و وحشت می شود شکی نیست در اینکه عظمت آفریدگار و قدرت او و صفات جلال او و اوصاف جمال او در شدت و قوت، غیر متناهی است و از برای احدی احاطه به صفات قدس او و ادراک کنه آنها میسر نیست بلکه بعضی از ادراک عالیه به قدر قابلیت و طاقت خود بر سبیل اجمال، بعضی از صفات او را می فهمند و آن هم فی الحقیقه نه از صفات او بلکه از غایت امری است که عقول قاصره ایشان به آن می رسد و آن را کمال تصور می کند.