معنی کلمه قاصر در لغت نامه دهخدا
التفات از همه عالم بتودارد سعدی
همتی کان بتو مصروف بود قاصر نیست.سعدی.|| در اصطلاح درایة حدیثی است که بعضی از روات آن مجهول المدح بوده و دیگران مرسل یا مجهول الحال باشند. || در اصطلاح علمای نحو عبارت است از غیر متعدی ، لازم. ( مغنی اللبیب ). || سرد: ماء قاصر؛ آب سرد. || آب دوردست از گیاه. || ( اِ ) آب که شتران در گرد آن چرا کنند. ( منتهی الارب ).