قادم

معنی کلمه قادم در لغت نامه دهخدا

قادم. [ دِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از قدوم. از سفر بازآینده. ج ، قُدُم ، قُدّام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
قادم.[ دِ ] ( اِخ ) کوهکی است نزدیک برقانیه و حفیر خالد نزدیک آن است و گفته اند وادی است. ( معجم البلدان ).

معنی کلمه قادم در فرهنگ معین

(دِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - آینده . ۲ - مسافری که از سفر بازآید. ۳ - پیشرو. (?(قاذورات [ ع . ] (اِ. ) جِ قاذوره . پلیدی ها، نجاست ها.

معنی کلمه قادم در فرهنگ عمید

۱. آینده.
۲. مسافری که از سفر برگردد.
۳. پیشرو.

معنی کلمه قادم در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آینده ۲ - مسافری که از سفر باز آید ۳ - پیشرو جمع : قدم و قدام
کوهکی است نزدیک برقانیه و حفیر خالد نزدیک آن است و گفته اند وادی است .

معنی کلمه قادم در ویکی واژه

آینده.
مسافری که از سفر بازآید.
پیشرو. (? (قاذورات
جِ قاذوره. پلیدی‌ها، نجاست‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه قادم

خاک بادا اعتقادم گر زابنای زمان هیچکس بیتی تواند گفت زینسان بیخلل
تا بر افروزد بوصفت شمع فکر اندر ضمیر طبع وقادم کند هر دم چو آتش اشتعال
بس خامه اش بکوثر دانش در آشنا برده سبق ز قادمه پر جبرئیل
خیز بیرون آ به بستان کز ره دور آمدند خیز کالقادم یزار و رنجه شو مرکب بران
اندر چمن ز غیب غریبان رسیده‌اند رو رو که قاعدست که القادم یزار
مولایم مولایم در حکم دریایم در اوجش در موجش منقادم منقادم
آوازی بگوشم آمد که مرحبا بالقادم النزیل فی اللیل الکحیل هزار آفرین بر مهمانی باد که ناخوانده درآید و هزار جان فدای یاری باد که بیوعده در برآید.
که اعتقادم راستست اینک گواه لیک هست اندر گواهان اشتباه
بلبل و قمری و دو صد نوع مرغ جانب باغ آمده قادم یزار
وین بتر تر که طبع وقادم می نپردازد از شعیر بشعر