معنی کلمه قاجار در لغت نامه دهخدا
قاجار. ( اِخ ) نام ایلی است از ترک ساکن ایران که در عصر صفوی از هواخواهان صفویه بوده و برای شاهان صفویه جنگ میکردند و در قرن سیزدهم هجری خان ایشان آقامحمدخان به سلطنت ایران رسید. ( فرهنگ نظام ج 4 ص 88 ). رابینو مینویسد: مادام شیل در سفرنامه خود که به سال 1856 م. در لندن چاپ شده است عده ایل قاجار را در مازندران دوهزار خانوار تخمین زده ولی حالا عده آنها بسیار کمتر است. رجوع به فهرست ترجمه سفرنامه رابینو چ بنگاه نشر کتاب و رجوع به قاجاریه شود.
قاجار. ( اِخ ) دهی است جزو دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان. در 45هزارگزی جنوب باختری قیدار و 33هزارگزی راه مالرو عمومی واقع و سرزمین آن کوهستانی و هوای آن سردسیر است. 103 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصولات آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
قاجار. ( اِخ ) نام محله ای است در لیتکوه آمل. ( مازندران و استرآباد رابینو چ بنگاه ترجمه ص 153 ).