فیلیان

معنی کلمه فیلیان در لغت نامه دهخدا

فیلیان. ( اِخ ) یافیلیان قائم مقام. دهی است از بخش حومه شهرستان مشهد که دارای 61 تن سکنه است. آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غله است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

معنی کلمه فیلیان در فرهنگستان زبان و ادب

{Elephantidae} [زیست شناسی- علوم جانوری] تیره ای از راستۀ فیل سانان که بزرگ ترین جانوران روی خشکی و گیاه خوارند و خرطوم و دندان های نیش طویلی به نام عاج دارند

معنی کلمه فیلیان در ویکی واژه

تیره‌ای از راستۀ فیل‏سانان که بزرگ‌ترین جانوران روی خشکی و گیاه‌خوارند و خرطوم و دندان‌های نیش طویلی به نام عاج دارند.

جملاتی از کاربرد کلمه فیلیان

ابراهیم اسرافیلیان (زاده ۳ تیر ۱۳۱۴ - درگذشت ۲۳ آذر ۱۳۹۵ در نجف آباد) نماینده دوره دوم مجلس شورای اسلامی و رئیس سابق دانشگاه‌های علم و صنعت ایران و دانشگاه تربیت معلم تهران است. او از دوستان و همفکران حسن آیت بود و از پایه‌گذاران انقلاب فرهنگی ایران به‌شمار می‌رفت.
به مسکنت بنشینیم تا قبول کنند طفیلیان سر خوان خواجه لولاک
طفیلیان سر خوانش میزبان گردند ز خلق و مکرمتش در سرای مهمانی
میل تو به حربگه فزون بینند از میل طفیلیان به مهمانی
بباد و دم، چو دماغ فضولیان مملو ببرد و نم چو حدیث طفیلیان مشحون
، فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ طفیلیان‌اند، وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ خواندگان‌اند، وَ مِنْهُمْ سابِقٌ باردادگان‌اند، ظالم ستمکار است عفو من وی را، مقتصد جوینده است عون من وی را، سابق بار داده است فضل من وی را، ظالم بتازیانه غفلت زده، بتیغ ناپاکی کشته، بر درگاه مشیّت افکنده، امید بر رحمت نهاده. مقتصد بتازیانه‌ای نیازرده، بتیغ خجل کشته، بر درگاه طلب افکنده، بر امید نزدیکی نشسته، سابق بتازیانه آشنایی زده، بتیغ دوستی کشته، بر درگاه آرزومندی سوخته، امید بر دیدار نهاده. ای ظالم عفو ترا تا لطف پیدا شود، ای مقتصد عون ترا تا فضل پیدا شود، ای سابق قربت ترا تا برّ و احسان پیدا شود. ای ظالم ستر ترا و ننگ نیست، ای مقتصد قبول ترا و باک نیست، ای سابق قربت ترا و بخل نیست. اگر ظالمی من راحم‌ام، ور مقتصدی من عالم‌ام، ور سابقی من ناظرم. اگر ظالمی عذری بس، ور مقتصدی سعیی بس، ور سابقی قصدی بس. ظلم ظالم زیر ستر من، جهد مقتصد زیر عون من، سبق سابق زیر لطف من، این همه بفضل بزرگوار من. سه فرقت بر سه مرتبت یاد کرد، باعمال از هم جدا کرد و بفضل درهم رسانید.