فیلی

معنی کلمه فیلی در لغت نامه دهخدا

فیلی. ( ص نسبی ) منسوب به فیل که نام جد خاندانی است. ( سمعانی ). || به رنگ فیل. رنگی است میان خاکستری و سربی. کبود. ( یادداشتهای مؤلف ). در اصطلاح نقاشان امروز رنگ خاکستری بسیار روشن را گویند.
فیلی. ( اِخ ) یکی از طوایف قشقایی ایران که مرکب از 150 خانوار و مسکن آنها در اطراف شیراز است. ( یادداشت مؤلف ). ساکن ناحیه گاماسیاب و دره سیمره و ابریز هستند. ( یادداشت دیگر ).
فیلی. ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان صفائیه از بخش هندیجان شهرستان خرمشهر که دارای 50 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

معنی کلمه فیلی در فرهنگ معین

۱ - ( ص نسب ) منسوب به فیل ، آنچه که به فیل مربوط است . ۲ - (ص . ) رنگ خاکستری با ته رنگ آبی .

معنی کلمه فیلی در فرهنگ فارسی

یکی از طوایف قشقایی ایران

معنی کلمه فیلی در دانشنامه آزاد فارسی

فِیْلی
نام دیگر طوایف لر کوچک و ناحیۀ لرستان. در اسناد دورۀ صفویه و قاجاریه، لر کوچک تقریباً برابر لرستان حالیه بوده و طوایف آن از بروجرد تا عراق و از کرمانشاهان تا خوزستان و کوهستان بختیاری سکونت داشتند. لر فیلی به دو قسمت پیشکوه و پشتکوه تقسیم می شد و کبیرکوه حد فاصل میان این دو بخش بود. اراضی سمت شمال شرقی کبیرکوه و مشرف به نواحی داخلی ایران را پیشکوه و زمین میان حویزه و رودخانۀ دویرج و سیاهکوه و مراتع طایفۀ سگوند تا کرمانشاهان و رودخانه های کانی شیخ وکنگیر و حوالی مندلی در خاک عراق را همچون امروز پشتکوه، می نامیدند. این گسترۀ وسیع به فرمان آقامحمدخان قاجار به دو بخش اداری جداگانه به نام های لرستان پیشکوه و پشتکوه تقسیم شد و قلمرو والیان لرستان فیلی به ناحیۀ پشتکوه لرستان محدود شد. به این ترتیب عنوان فیلی به پشتکوه لرستان و آن دسته از طوایف لر اختصاص یافت که در پشتکوه سکونت داشتند. مرکز حکومت والیان فیلی که پیش از این در خرم آباد قرار داشت، به ایلام منتقل شد و تا ۱۳۰۸ دوام آورد.
فیلی (گویش). فیلی
گویش لُری، رایج در لرستان فیلی شامل استان لرستان و بخش هایی از استان همدان از جمله نهاوند، ملایر و تویسرکان، شامل لهجه های بالاگریوه ای چگنی، نهاوندی، بروجردی و خرم آبادی. در این گویش علامت جمع: -o و -ya است. -o مخصوص جمع بستن جانداران و -ya مشترک میان جانداران و جمادات و جمع بستن اعضای بدن است، ya مشترک میان جانداران و جمادات و جمع بستن اعضای بدن است، صامت آغازی /x/ تبدیل به /h/ می شود. ضمیر اشاره در فیلی i «این»، جمع آن ino «این ها»، u «آن» و uno «آن ها» است. چند واژة لری: tal «تلخ»، kelek «انگشت» و zo «زبان».
50010800

معنی کلمه فیلی در ویکی واژه

منسوب به فیل ؛ آنچه که به فیل مربوط
رنگ خاکستری با ته رنگ آبی.

جملاتی از کاربرد کلمه فیلی

ندیده‌ست ایام، فیلی چنین کزو پر بود آسمان و زمین
بس که رزق ما طفیلی شد ز دیوان قضا داشت حکم میزبان، گر میهمانی داشتیم
بهار عجز امکان را کفیلیم شکست هرچه باشد خندهٔ ماست
کونین نواله ای ز جودت افلاک طفیلیِ وجودت
من طفیل تو بنوشم آب هم که طفیلی در تبع بِجهَد ز غم
وجود ماسوی بود، طفیلی از وجود او به قالب است روح ما، روان ز فیض جود او
املاک، رهین بحر جودت افلاک، طفیلی وجودت
- گزیده از نامه اولجایتو به فیلیپ. بایگانی ملی فرانسه.
آن که کوهِ قاف چون عنقا بود یک لقمه‌اش بر سرِ خوان‌ها طُفیلی چون مگس باشد چرا
باش تا از صدمت صور سرافیلی شود صورت خوبت نهان و سیرت زشت آشکار
تو میزبان جهانی مرا طفیلی گیر چه باشد آنچه من زار ممتحن بخورم