فیصل. [ ف َ ص َ ] ( ع ص ، اِ ) حاکم. || حکم که حق و باطل جدا کند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). - حکم فیصل ؛ حکم نافذ و روان. - حکومت فیصل ؛ حکومت نافذ و روان. - طعنة فیصل ؛ زخم که جدایی کند میان دو حریف. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || جداکننده حق و باطل. ( یادداشت مؤلف ). قاضی. ( اقرب الموارد ) : جز به فیصل شمشیر به قطع نرسد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). - به فیصل رسیدن ؛ تمام شدن. پایان یافتن جدال و ستیزه : سلطان میان ایشان به وساطت برخاست و کار ایشان به فیصل رسید. ( ترجمه تاریخ یمینی ). چند بار رسول میان ایشان تردد کرد به فیصل نرسید. ( جهانگشای جوینی ). - فیصل دادن ؛ حل و فصل کردن امور. ( فرهنگ فارسی معین ). - فیصل شدن ؛ پایان یافتن. به فیصل رسیدن : شغلی در پیش داریم چنانکه پیداست زود فیصل خواهد شد. ( تاریخ بیهقی ). - فیصل کردن ؛ فیصل دادن. حل و فصل کردن : بازگردید و ساخته پگاه بیایید تا فردا کار خصم فیصل کرده آید. ( تاریخ بیهقی ). - فیصل یافتن ؛ مقابل فیصل کردن و فیصل دادن. فیصل شدن. پایان یافتن. به فیصل رسیدن. انجام شدن. رجوع به ترکیب های دیگر فیصل و ترکیب های فیصله شود. فیصل. [ ف َ ص َ ] ( اِخ ) ( ... اول ) ( 1883 - 1923م. ) در مکه تولد یافت. وی پسر شریف حسین بود و در سال 1921 م. به سلطنت عراق رسید. ( از اعلام المنجد ). فیصل. [ ف َ ص َ ] ( اِخ ) ( ... دوم ) فرزند غازی اول ( متولد 1935 م. ) بود و در سال 1953 م. پادشاه عراق شد. ( اعلام المنجد ). وی آخرین پادشاه عراق بود و در 14 تموز 1958 م. با قیام سرهنگ عبدالکریم قاسم به قتل رسید.
معنی کلمه فیصل در فرهنگ معین
(فَ یا فِ صَ ) [ ع . ] ۱ - (اِ. ص . ) حاکم ، قاضی . ۲ - (اِ. ) داوری بین حق و باطل . ۳ - شمشیر تیز.
ابن عبدالعزیز پادشاه پیشین عربستان سعودی ( و. ۱۹٠۵ م . - مقت. ۱۹۷۵ م . ) وی مدتی در زمان سلطنت برادرش ملک سعود نخست وزیر و زمامدار امور عربستان سعودی بود . ملک فیصل در آبان ماه ۱۳۴۳ ه ش . ملک سعود را معزول کرد و خود بسلطنت رسید. ۱ - ( صفت اسم ) حاکم قاضی داور جمع : فیاصل ۲ - ( اسم ) جدا کردن حق از باطل داوری ۳ - آنچه که بین امور را فیصل دهد ۴ - شمشیر بران . ... دوم فرزند غازی اول متولد ۱۹۳۵ م بود و در سال ۱۹۵۳ م پادشاه عراق شد . وی آخرین پادشاه عراق بود . و در ۱۴ تموز ۱۹۵۸ با قیام سرهنگ عبدالکریم قاسم به قتل رسید .
معنی کلمه فیصل در فرهنگ اسم ها
اسم: فیصل (پسر) (عربی) (تلفظ: feysal) (فارسی: فِيصل) (انگلیسی: feysal) معنی: حاکم، قاضی، داور، جدا کردن حق از باطل، داوری، شمشیر بران
معنی کلمه فیصل در ویکی واژه
حاکم، قاضی. داوری بین حق و باطل. شمشیر تیز.
جملاتی از کاربرد کلمه فیصل
گفته میشود که فیصل احمد عبدل احد(یا عبدل احدواز،) یکی از سازمان دهندگان اصلی برنامه "روز خشم " در ۱۱ مارس
از باشگاههایی که در آن بازی کردهاست میتوان به باشگاه فوتبال الاهلی عربستان سعودی، باشگاه فوتبال الوحده عربستان سعودی، باشگاه فوتبال الاتفاق عربستان سعودی، و باشگاه فوتبال الفیصلی عربستان سعودی اشاره کرد.
مولانا لاهوری بیشتر زندگی خود را به تبلیغ دین اسلام مشغول بود. او در دوران حیات خود در کنار تدریس و تفسیر کتب اسلامی و سنت پیامبر اسلام، قرآن را نیز به صورت کامل به زبانی روان و به اردو ترجمه کرد. علاوه بر این، تألیف و تصنیف ۳۴ کتابچه از دیگر خدمات ایشان به محافل علمی و جامعه مسلمان است. از دیگر آثار وی می توان از: تذکره رسول، اسلام مین نکاح بیوگان (ازدواج زنان بیوه در اسلام)، ضرورةالقرآن، اصلی حنفیت، رسولالله صلیاللهعلیهوسلم کی وظائف، میراث مین حکم شریعت، توحید مقبول، فوتو عکس کا شرعی فیصله، صد احادیث کا گلدسته و فلسفه روزه یاد کرد.
نکند زخم دل خسته دلی را درمان نکند خاتمهٔ امر کسی را فیصل
شعبه اول: از طایفه کون خان قای است که فرزند میهن کون خان بود و از بس در فیصل امور سختی مینمود او را قای گفتند که در اصل لغت بمعنی سختی و شدت است و اکنون بالمجاز کمرهای کوه و سنگ های سخت را بدان نامند.
فیصل کارشان بروت و دماغ حاصل الامرشان همه شر و شور
فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ اللَّه داوری کند و کار برگزارد میان ایشان روز رستاخیز، و بایشان نماید که بهشتی کدامست و دوزخی کدام، فرقه حق کداماند، و مآل و مرجع ایشان چیست، و فرقه ضلالت کداماند و حاصل و فیصل ایشان چیست.
فیصل یابد همه مهمات دستش چو گشاد بست گیرد
نه قانون می شود مانع نه افکار به زور مشت، فیصل می دهم کار
او بعد از پایان دوران حرفهای به دین اسلام گروید و نام خود را فیصل گذاشت.
ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل بن ترکی بن عبدالله بن محمد بن سعود بن محمد بن مقرن آل سعود (۱۸۷۶ یا ۱۸۸۰ – ۹ نوامبر ۱۹۵۳) معروف به ابن سعود، اولین پادشاه و بنیانگذار پادشاهی عربستان سعودی بود.
اسپانیا مدعی حاکمیت بر جزیره کوچک و خالی از سکنه پرخیل نیز میباشد. پرخیل در ۲۵۰ متری ساحل مراکش، ۸ کیلومتری سبته و ۱۳ کیلومتری سرزمین اصلی اسپانیا قرار دارد. در سال ۲۰۰۲ (۱۳۸۱) اختلاف اسپانیا با مراکش بر سر حاکمیت بر این جزیره منجر به حادثهای مسلحانه شد که با توافق طرفین به ادامه وضع موجود فیصله یافت. این جزیره هماکنون کاملاً خالی از سکنه است و پرچم هیچ کشوری در آن دیده نمیشود.
ازین دیار نرفتن خوشم نیامده است بسیج راه نمی یابدم نکو فیصل
مدح تو فیصل پذیر نبود اگر آورد منشی دیوان وحی، خامه همی در بنان
حسام الملک ماضی طاب مثواه که کار عالمی را داد فیصل
از باشگاههایی که در آن بازی کردهاست میتوان به الشباب عربستان، الهلال عربستان، و الفیصلی عربستان اشاره کرد.
نه قانون میشود مانع نه افکار به زور مشت فیصل میدهم کار
معان مقر اصلی امیر فیصل به هنگام انقلاب بزرگ عرب بودهاست.
از باشگاههایی که در آن بازی کردهاست میتوان به باشگاه ورزشی الفیصلی اشاره کرد.
در پاییز سال ۱۹۷۷، بانک اسلامی فیصل شعبه ای در سودان افتتاح کرد - ۶۰ درصد سرمایه اولیه آن سعودی بود. در اواسط دهه ۱۹۸۰ این بانک از نظر پول نگهداری شده در سپرده دومین سودان بود. همچنین در اواخر دهه ۱۹۷۰ بانک آل باراکا تأسیس شد. هر دو پاداش کسانی را که به جبهه اسلامی اسلامگرای حسن الترابی وابسته بودند، فراهم کردند - اشتغال و ثروت برای جوانان فارغالتحصیل دانشگاهی مبارز و اعتبار آسان برای سرمایه گذاران و بازرگانان مسلمان فراهم شد.