فیسو

معنی کلمه فیسو در لغت نامه دهخدا

فیسو. ( ص نسبی ) بسیارکبر. که بسیار فیس کند. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به فیس و فیس کردن شود.

معنی کلمه فیسو در فرهنگ معین

(ص فا. ) (عا. ) افاده کننده .

معنی کلمه فیسو در فرهنگ فارسی

( صفت ) فیس کننده افاده کننده .

معنی کلمه فیسو در ویکی واژه

(عا.)
افاده کننده.

جملاتی از کاربرد کلمه فیسو

و عن عبد اللَّه بن مسعود فی هذه الایة: قولوها ما قبلت منکم، فاذا ردّت علیکم فعلیکم انفسکم، و الدلیل علیه ایضا ما روی قیس بن ابی حازم، قال: قال ابو بکر الصدیق علی المنبر: انکم تقرؤن هذه الایة: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ و تضعون غیر موضعها، و لا تدرون ما هی، فانی سمعت رسول اللَّه (ص) یقول: «ان الناس اذا رأوا منکرا فلم یغیّروه عمّهم اللَّه بعقاب، فأمروا بالمعروف و انهوا عن المنکر و لا تغتروا بقول اللَّه عز و جل: عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ، فیقول احدکم علیّ نفسی، و اللَّه لتأمرنّ بالمعروف و لتنهونّ عن المنکر، لیستعملن اللَّه علیکم شرارکم، فیسومنّکم سوء العذاب، ثم لیدعونّ اللَّه خیارکم، فلا یستجیب لهم».