فکل. [ ف ُ ک ُ ] ( فرانسوی ، اِ ) یقه پیراهن که بوسیله دکمه های پیراهن دوخته میشود. ( فرهنگ فارسی معین ) : اولاً عرض فکلها اینقدر وسعت نداشت ثانیاً فکر جوانان این قدر لاغر نبود.بهار.|| کراوات. ( فرهنگ فارسی معین ). || در تداول عوام ، نیز به پاپیون اطلاق میشود.
معنی کلمه فکل در فرهنگ معین
(فُ کُ ) [ فر. ] (اِمر. ) ۱ - یقة عاریه که با دکمه به پیراهن وصل می شود. ۲ - کراوات . ۳ - موی آراسته و مرتب شدة جلو سر. ۴ - پاپیون .
معنی کلمه فکل در فرهنگ عمید
۱. موهای مرتب شدۀ جلوی سر. ۲. پاپیون. ۳. کراوات. ۴. [منسوخ] یقۀ پیراهن که با دکمه به آن وصل می شده است.
معنی کلمه فکل در فرهنگ فارسی
یخه عاریه، یخه پیراهن که جدادوخته میشود ( اسم ) ۱ - یقه پیراهن که به وسیله دگمه ها دوخته شود : اولا عروض فکل ها این قدر وسعت نداشت ثانیا فکر جوانان این قدر لاغر نبود . ۲ - کراوات .
معنی کلمه فکل در ویکی واژه
یقة عاریه که با دکمه به پیراهن وصل میشود. کراوات. موی آراسته و مرتب شدة جلو پاپیون.
جملاتی از کاربرد کلمه فکل
قال: ففیم العمل؟ فقال: «اعملوا فکلّ میسّر لما خلق له».
من لم یکن للفراق اهلا فکلّ اعضائه قلوب
من لم یکن للوصال اهلا فکلّ احسانه ذنوب
بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ ای من ولد بعض، فکلهم من ذریة آدم ع ثم ذریة نوح ع ثم ذریة ابراهیم ع و قیل بعضهم من بعض یعنی فی الموالاة الدینیه لقوله تعالی: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ و قوله تعالی: الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ اهل معانی گفتند: تعلق این آیت که إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ الخ بآیت پیش از دو وجه است: یکی آنکه: ایشان همه مقرّ بودند که اتّباع این پیغامبران که بر شمردیم واجب است میگوید: چرا اتّباع محمد ص نمیکنید و ایشان همه یکسانند؟