معنی کلمه فک در لغت نامه دهخدا
هر یکی ز اجزای عالم یک به یک
بر غبی بند است و بر استاد فک.مولوی.- فک رقبه ؛ آزاد کردن اسیر یا بنده. تحریر رقبه. عتق رقبه. ( یادداشت مؤلف ).
|| تفرق الاتصالی که عصب از جای خویش برود. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || نقض کردن ادغام حرف را. ( از اقرب الموارد ). مقابل ادغام. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِمص ) اندک شکستگی دست. ( منتهی الارب ). فک الید غیر از شکستگی است. ( از اقرب الموارد ). || تصحیح و ذکر نام و رزق کسی در جریده ارزاق ، پس از آنکه قبلاً نام و رزق او از جریده افتاده باشد. ( یادداشت مؤلف از مفاتیح ). || ( اِ ) یکی از دو زنخ. ( منتهی الارب ). فک اعلی و فک اسفل.( یادداشت مؤلف ). هر یک از دو استخوانی که در تشکیل آرواره پائین و آرواره بالا شرکت می کنند. آرواره پایین فقط از یک استخوان به نام فک اسفل تشکیل شده است ، اما آرواره فوقانی از سیزده استخوان به وجود آمده که یک زوج استخوان فک اعلی دو تا از آن سیزده استخوان است. ( فرهنگ فارسی معین ).
- فک اسفل ؛ استخوانی است فرد و متناظر بشکل نعل اسب که بتنهایی آرواره زیرین را می سازد و دارای یک تنه و دو شاخه صعودی است. تنه دارای یک سطح قدامی محدب است که به عضلات پوستی صورت مجاور است و یک سطح خالی مقعر که در آن دو حفره برای غدد بزاقی زیر زبانی و تحت فکی وجود دارد. کنار فوقانی تنه محل حفره های دندانی است که ریشه دندانها در آن جای میگیرد. کنار تحتانی این استخوان صاف و قسمت فوقانی حد گردن است. درسطح قدامی تنه استخوان مذکور در قسمت وسط یک برجستگی وجود دارد که به نام برآمدگی چانه ای است. شاخه های صعودی این استخوان که از طرفین تنه بالا میروند، دارای سطحی داخلی برای چسبیدن عضلات رجلی داخلی و خارجی ،و دارای یک سطح خارجی جهت التصاق عضلات ماضغه می باشند. کنار فوقانی هر یک از شاخه های صعودی استخوان مذکور دارای یک گودی میانی است به نام شیار سینی شکل ، و دو برآمدگی قدامی و خلفی دارد. برآمدگی قدامی موسوم به زایده منقاری و مثلثی شکل است که توسط قسمتی باریک به نام گردن با شاخه صعودی یکی می شود. لقمه فک اسفل با لقمه و حفره دوری استخوان گیجگاهی مفصل شده تشکیل مفصل گیجگاهی فکی را میدهد. فک اسفل را آرواره زیرین و چانه هم میگویند. ( از فرهنگ فارسی معین ).