فُستُق

فُستُق

معنی کلمه فُستُق در لغت نامه دهخدا

فستق. [ ف ُ ت ُ / ت َ ] ( معرب ، اِ ) پسته. ( فرهنگ فارسی معین ). و درختی است شبیه حبةالخضرا و معرب پسته فارسی است. ( از اقرب الموارد ) :
شاه انجم از قبای فستقی
همچو فستق ز استخوان آمد برون.خاقانی.که برو کتاب تا مرغت خرم
یا مویز و جوز و فستق آورم.مولوی.قشر جوز و فستق و بادام هم
مغز چون آکندشان شد پوست کم.مولوی.
فستق. [ ف َ ت َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان رزقچای بخش نوبران شهرستان ساوه ، دارای 739 تن سکنه است. آب آن از زه آب رودخانه مزدقانچای و محصول عمده اش غله ، بادام ، انگور، گردو، میوه و بنشن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

معنی کلمه فُستُق در فرهنگ معین

(فُ تُ ) [ معر. ] (ص نسب . ) پسته .

معنی کلمه فُستُق در فرهنگ عمید

= پسته

معنی کلمه فُستُق در فرهنگ فارسی

دهی است جزو دهستان رزق چای بخش نوبران شهرستان ساوه واقع در ۴/۵ کیلومتری مغرب مرکز بخش و ۳ کیلومتری راه عمومی کوهستانی و سردسیر ۷۳۹ تن سکنه رودخانه ( اززه آب مزدقان چای ) محصول غلات بادام انگور گردو و انواع میوه بنشن شغل زراعت گله داری قالیچه و جاجیم بافی .
پسته

معنی کلمه فُستُق در دانشنامه عمومی

فستق روستایی است از توابع بخش نوبران شهرستان ساوه در استان مرکزی ایران.
محصولات این روستا گردو و بادام هست
این روستا در دهستان بیات قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۲۱۸ نفر ( ۱۰۴ خانوار ) است.

جملاتی از کاربرد کلمه فُستُق

بر پیکر بید، فُستُقی جامه است بر قامت سرو، زمردین حله