فورت. [ ف َ رَ ] ( ع اِمص ) شدت و جوشش خشم. فور. فوران : شاه چون این مقدمات استماع کرده فورت خشمش تسکین یافت. ( سندبادنامه ). در خانه پیرزنی از عجائز بخارا متواری شدتا فورت حادثه و سورت واقعه او سکون یافت. ( ترجمه ٔتاریخ یمینی ). فورت آن مهم و سورت آن مُلِم فرونشست. ( ترجمه تاریخ یمینی ). رجوع به فور و فوران شود. فورة. [ ف َ رَ ] ( ع اِ ) فورةالجبل ؛ روی کوه و پشت آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) فورةالغضب ؛ تیزی آن. ( از اقرب الموارد ). || فورةالحر؛ سختی گرما و جوشش آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) فورةالعشاء؛ بعد از نماز خفتن. ( منتهی الارب ). || فورةالنهار؛ اول ِ روز. ( از اقرب الموارد ). فورة. [ رَ ] ( ع اِ ) علتی است که در خُردگاه دست و پای ستور حادث گردد و وقت مالیدن پراکنده و باز فراهم گردد و ستور را لنگ کند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فورت شهری در مرکز ایالت بایرن آلمان است. این شهر بزرگ دارای فرودگاه است. دومین خط آهن آلمان در ۷ دسامبر ۱۸۳۵ بین دو شهر نورنبرگ و فورت در ایالت باواریا ایجاد شد. فورت (ناحیه). فورت ( به آلمانی: Landkreis Fürth ) یک ناحیه در آلمان است که در فرانکن وسطی واقع شده است. فورت ۱۱۳٬۵۰۰ نفر جمعیت دارد. فورت (هسن). فورت ( به آلمانی: Fürth ) یک منطقهٔ مسکونی در آلمان است که در برگ شتراسه واقع شده است. فورت ۱۰٬۴۰۶ نفر جمعیت دارد. شهرهای Zăbrani, Thizy و Buzancy خواهرخوانده های فورت ( هسن ) هستند. فورت (کلمبو). فورت ( به لاتین: Fort ) یک منطقهٔ مسکونی در سری لانکا است که در کلمبو واقع شده است.
معنی کلمه فورت در دانشنامه آزاد فارسی
فورْت (Fürth) شهری در باواریا، در آلمان، نزدیک نورنبرگ، با ۱۱۰,۵۰۰ نفر جمعیت (۲۰۰۱). صنایع آن عبارت اند از نساجی، و تولید وسایل الکتریکی، مواد شیمیایی و اسباب بازی.
معنی کلمه فورت در ویکی واژه
جوشش، حدُت. شدت خشم یا گرما.
جملاتی از کاربرد کلمه فورت
انسی به دخان ندارد و باده وز هر دوبود نفورتا محشر
پس گروهی از مشایخ گفتهاند که هیبت درجهٔ عارفان است و انس درجهٔ مریدان؛ از آنچه هرکه را اندر حضرت حق و تنزیه اوصافش قدم تمامتر، هیبت را بر دلش سلطان بیشتر و طبعش از انس نفورتر؛ از آنچه انس با جنس باشد، و چون مجانست و مشاکلت بنده را با حق مستحیل باشد،انس با وی صورت نگیرد وازوی با خلق نیز انس محال باشد و اگر انس ممکن شود با ذکر وی ممکن شود و ذکر وی غیروی باشد؛ از آنچه آن صفت بنده باشد و آرام با غیر اندر محبت کذب و دعوی و پنداشت بود؛ و باز هیبت ازمشاهدت عظمت باشد و عظمت صفت حق بود جلّ جلالُه. و بسیار فرق باشد میان بندهای که کارش از خود به خود بود و از آن بندهای که کارش از فنای خود به بقای حق بود.
به عنبر خری نرگس خوابناک چو کافورتر سر برون زد ز خاک
ز خونی تو رخ اندر عین صورت ترا پیدا شده اینجا نفورت
بسی محنت کشیدستی ز صورت که ابلیسست او اندر نفورت
از باشگاههایی که در آن بازی کردهاست میتوان به باشگاه فوتبال اسسی فورتونا کلن و باشگاه فوتبال بوخوم اشاره کرد.
وی در ۲۵ سپتامبر ۱۹۴۴ میلادی در یک حملهٔ هوایی به شهر فرانکفورت در جریان جنگ جهانی دوم کشته شد.
در آن حال که عاشق خود را بمعشوق نزدیکتر داند او دورتر بود و معشوق از او با نفورتر بود.
این فورتونا (الهه اقبال) است که مردی را امپراتور میکند.
رهِ خود گم نکرد الّا ز صورت بسی اینجایگه دید او نفورت
گشاید مشکلت ای پیر صورت رود از طبع و از جانت نفورت
هر شب از شاخ سمن کافورتر زآید همی سوی او زان طبع گرم لاله بگراید همی
دشمن شود ار عالم ما و در میخانه خواند از سگ خویشت دوست عار است زمغفورت