فورا

معنی کلمه فورا در لغت نامه دهخدا

( فوراً ) فوراً. [ ف َ رَن ْ ] ( ع ق ) بشتاب. دروقت. دردم. بی درنگ. حالی. درحال. درساعت. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به فور شود.

معنی کلمه فورا در فرهنگ عمید

به شتاب، بی درنگ.

معنی کلمه فورا در فرهنگ فارسی

بشتاب . در وقت

جملاتی از کاربرد کلمه فورا

هیونی برافگند بر سان باد بیامد بر فور فوران نژاد
کارهای روزگار ما همه نو و تازه است و مایة حیرت و تعجب بی اندازه. جناب میرزا محمد جعفر حکم و فتوی نوشته و در حضرت اعلی بعز امضا مقرون گشته است که هر کجا خسته و رنجور است در موکب منصور نماند، تا علت و با در موقف والا نیفتد. منهیان خبیر و آگاه از قواد حریم درگاه باین کار معین و موکلند که هر که را عارضه و زحمتی رسد فورا خبر کنند، سبحان الله! پس چرا باین شدت از دل من غافلند که خود فی نفسه مایة وبا و طاعون است و عاجز کن ارسطو و افلاطون.
بردار ز تیغ عشق، زخمی کآرد به فغان، لب رفورا
کوه را که کن به استغفار و خوش جام مغفوران بگیر و خوش بکش
آخرین فوران آلمولونگا در سال ۱۸۱۸ روی داده است.
کنندش دوره فورا چند ولگرد به فکر اینکه باید ضایعش کرد
قوله صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «ان اللَّه بعثنی رحمة و هدی للعالمین و اقسم ربی بعزته لا یشرب عبد من عبیدی جرعة من خمر الّا سقیته مکانه من حمیم جهنم، معذبا کان او مغفورا له، و لا یسقیها صبیا صغیرا الا سقیته مکانه من حمیم جهنم، معذبا کان او مغفورا له. و لا یدعها عبد من عبیدی من مخافتی الا سقیتها ایاه فی حظیرة القدس.
و عن ابی هریرة قال قال رسول اللَّه (ص): من قرأ سورة یس فی لیلة اصبح مغفورا له.
نیز اسم مفعول در سه جا به معنی فاعل آمده است: یک، این آیه «حجابا مستورا» یعنی ساترا. دوم «و کان وعده ماینا» یعنی آیتا و سوم «جزاء موفورا» یعنی وافرا.
قال النّبی (ص): «من حجّ حجّة الاسلام یرجع مغفورا له».
از تنش هر گه بری سر فورا آرد جان پدید در تن خون جان عالم رامگر بگرفته است