فوته. [ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) دستار. رومال.فوطه معرب آن است. ( فرهنگ فارسی معین ) : دست فلک ز هودج خضرای آسمان ازبهرکله فوته منجوق خور گشاد.؟ ( از جوامعالحکایات ).|| لنگ گرمابه. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فوطه شود.
معنی کلمه فوته در فرهنگ معین
(تِ ) (اِ. ) ۱ - دستار، حوله . ۲ - لنگ حمام .
معنی کلمه فوته در فرهنگ عمید
= فوطه
معنی کلمه فوته در فرهنگ فارسی
دستار، هوله، لینگ حمام، بعربی فوطه میگویند ( اسم ) ۱ - دستار رومال : دست فلک ز هودج خضرای آسمان از بهر کله فوته منجوق خور گشاد . ۲ - لنگ ( گرمابه )
معنی کلمه فوته در ویکی واژه
دستار، حوله. لنگ حمام.
جملاتی از کاربرد کلمه فوته
وَ مَنْ لا یُجِبْ داعِیَ اللَّهِ، ای کفر بمحمد (ص)، فَلَیْسَ بِمُعْجِزٍ فِی الْأَرْضِ، لا یعجز اللَّه فیفوته وَ لَیْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءُ یمنعونه من اللَّه، أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ.
مهمترین اثر کامپ پردیس ۴۰ ساختمانی کالج فوتهیل در لوس آلتوس هیلز در کالیفرنیا بود.
إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَةٌ ای هذه الآیات وعظ و عبرة فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلی رَبِّهِ سَبِیلًا ای طریقا الی رضاه بطاعته لأمره. و المعنی: انّ الوصول الی طاعاته ممکن و الی معرفته لما نصب من الدّلائل و اثبت من الشّواهد و انزل من الآیات و السّور. و قیل: فیه اضمار و معناه: فمن شاء اللَّه ان یتّخذ الی ربّه سبیلا اتّخذ. قوله: إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنی ای اقلّ. مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ قرأ اهل مکة و الکوفة: نصفه و ثلثه بفتح الفاء و الثّاء و اشباع الهاءین ضمّا، ای و تقوم نصفه و ثلثه و قرأ الآخرون بکسر الفاء و الثّاء و اشباع الهاءین کسرا عطفا علی ثلثی اللّیل وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِینَ مَعَکَ یعنی المؤمنین و کانوا یقومون معه. قال عطاء: یرید لا یفوته علم ما تفعلون انّه یعلم مقادیر «اللیل و النهار» فیعلم القدر الّذی تقومون.
و جاء الامام المهتدی بعد فوته امامة هذا القوم حتی اذا انحدر
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا» پیر طریقت از روی فهم بر زبان اشارت گفت: مؤمنانرا رکوع و سجود فرمود آن گه گفت: «وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ» ای احتملوا البلایا بالدّین و الدّنیا بعد ان جعلکم اللَّه من اهل خدمته، و رزقکم حلاوة مذاق صفوته، میگوید اگر بلاء روزگار و محنت دنیا شربتی سازند و بر دست عجز تو نهند تا روی ترش نکنی و آن بار بلا بجان و دل بکشی و شربت محنت بنوشی بشکر آن که ترا خدمت خود فرمود و بر حضرت نماز و مقام راز بداشت، و نگر تا باین طاعت و عبادت خود منتی بر ننهی و بحقیقت دانی که جمله طاعات و عبادات و اعمال و اقوال اولاد آدم از ابتداء وجود تا آخر عهد در مقابله کمال و جمال الهی جز جرست دوک پیر زنان نیست، و رنه آن بودی که او جل جلاله بکرم و فضل خویش این مشتی خاک را بدرگاه قدم خود دعوت کرد و بساط انبساط در سرای هدایت بلطف خود بسط کرد و الّا این سیه گلیم وجود را و این ذرّه خاک ناپاک را کی زهره آن بودی که قدم بر حاشیه بساط ملوک نهادی، پس سزای خاک آنست که بنعت انکسار بزبان عجز و افتقار گوید:
ینشئنا صفوته نشأه طیبه السر ملیح العلن
جواب طبیعی مرین سؤال را آنست که گفتند اعنی.فلاسفه که جرم ماه (چو) جوهر زمین است.و دلیل بر درستی این دعوی آن آوردند که گفتند: اجرام افلاک و کواکب صفوتهاء طبایع است که چو طبیعت کلی بآغاز بودش مر هیولی نخستین را بجنبانید، هرچ لطافت ازو بالا گرفت، تا این کثافتاندر میان آن لطافت بماند، چنانک شرح این پیش ازین گفتهایماندرین کتاب.
ثم قال: هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ای السمیع لما یقول العباد، لا یخفی علیه شیء من اقاویلهم و حرکاتهم، و ما اسروا و ما اعلموا، العلیم باعمالهم فلا یفوته منها شیء، و العلیم بهم حیث حلوا و نزلوا و استقروا فی اللیل و النهار، و یقال السمیع لحزور الجباه و رمز الشفاه، و جری لمیاه، العلیم بخفیات الغیوب.