فواکه

معنی کلمه فواکه در لغت نامه دهخدا

فواکه. [ ف َ ک ِه ْ ] ( ع اِ ) اجناس میوه ها. ج ِ فاکهة. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ) :
دو ساعد او چون دو درخت است مبارک
انگشت بر او شاخ و بر او جود فواکه.منوچهری.از فواکه و مشموم و حلاوتها تمتع یافتن. ( گلستان ).

معنی کلمه فواکه در فرهنگ معین

(فَ کِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ فاکهه ، میوه ها.

معنی کلمه فواکه در فرهنگ عمید

= فاکهه

معنی کلمه فواکه در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع فاکهه میوه ها .

معنی کلمه فواکه در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی فَوَاکِهُ: میوه ها (جمع فاکهه است که به معنای هر میوهای است که به عنوان دسر خورده میشود ، نه به عنوان غذا )
معنی فَوَاکِهَ: میوه ها (جمع فاکهة)
ریشه کلمه:
فکه (۱۹ بار)
هر چیز خوردنی سرور آور. عده‏ای فاکهه را میوه معنی کرده‏اند در قاموس گفته: «اَلْفاکِهَةُ: اَلثَّمَرُ کُّلُهُ» راغب گوید: فاکهة به قولی همه میوه‏ها و به قولی همه آنها به استئناء انگور و انار است. ولی فیومی در مصباح گوید: فاکهه هر آنچیزی است که با خوردن آن متنعم شوند خشک باشد یاتر... در اقرب از کتاب مغرب نقل کرده «اَلْفاکِهَةُ مایَتَنَعَّمُ بِاَکْلِهِ اَلْجَمْعُ فَواکِهُ». این معنی با اصطلاح قرآن بسیار سازگار است مثلا در آیه . «فواکه» بیان رزق است و در آیه . «فاکَهین» راجع به مطلق نعمت است نه فقط میوه. و اینکه در آن سرور و انبساط را قید کردیم در ذیل روشن خواهد شد. به نعمت بهشتی از آن فاکهه و فواکه گفته شده که انسان از آن متنعم و ملتذ و مسرور می‏شود. واللَّه العالم. فاکه: متنعم و کسی که فاکهه در اختیار اوست آن را صاحب فاکهه و بذله گو «ذوالفکاهة» گفته‏اند . اهل بهشت با نعمتی که پروردگارشان داده متنعم اند. . و نعمتی که در آن متنعم بودند. تفّکه: به معنی خوردن فاکهه، ندامت، تمتع و تعجب آمده چنانکه در قاموس و مصباح و اقرب هست به نظر نگارنده معنی آن در آیه ذیل تعجب است . یعنی اگر می‏خواستیم زرع را خشک می‏کردیم پس تعجب می‏کردید و می‏گفتید: ما غرامت زدگانیم. طبرسی نیز آن را از عطاء و کلبی و مقاتل نقل کرده است. فَکِه: (به فتح اول و کسر دوم) را بذله گو و متکبر گفته‏اند و آن در صورت اول از فُکاهة (به ضم اول) است که راغب آن را گفتگوی هم انسها و طبرسی مزاح و بذله گوئی معنی کرده است. . یعنی کفار (پس از تحقیر مؤمنان) چون نزد کسانشان می‏رفتند شادمان و بذله گو می‏رفتند (از اینکه اهل ایمان را تحقیر کرده‏اند). *** بنابر آنکه فاکهه را مطلق خوردنی گفتیم ذکر بعضی از خوردنیها در ردیف فاکهه از بابت اهمیت و ذکر خاص بعد از عام است مثل . . واللَّه‏العالم.

معنی کلمه فواکه در ویکی واژه

جِ فاکهه ؛ میوه‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه فواکه

عابد طعام‌های لذیذ خوردن گرفت و کسوت‌های لطیف پوشیدن و از فواکه و مشموم و حلاوات تمتّع یافتن و در جمال غلام و کنیزک نظر کردن و خردمندان گفته‌اند زلف خوبان زنجیر پای عقل است و دام مرغ زیرک.
و عن الزهریّ عن محمد بن جبیر عن ابیه قال لم یسمع احد الوحی یلقی علی رسول اللَّه الّا ابو بکر الصدیق فانّه اتی النبیّ فوجده یوحی الیه، فسمع: إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدی‌ مَعَکَ الهدی هاهنا هو التّوحید کقوله: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی‌ یعنی بالتوحید. و قیل هو القرآن کقوله فی النجم: وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدی‌ ای القرآن و کقوله فی بنی اسرائیل: وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدی‌ یعنی القرآن فیه بیان کلّ شی‌ء إِلَّا أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولًا. وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدی‌ مَعَکَ نزلت فی الحارث بن عثمان بن نوفل بن عبد مناف. این حارث پیش مصطفی آمد و گفت ما میدانیم که تو پیغامبر راست گویی و آنچه می‌گویی و آورده راست است و درست و اگر ما اتّباع تو کنیم و بر پی قرآن و توحید رویم چنان که تو رفتی عرب ما را ازین زمین مکّه بربایند بقهر و قتل و غارت که انگه ما مخالف ایشان باشیم در دین و با ما محابا نکنند و بر جای بنگذارند، ربّ العالمین آن حجّت ایشان بر ایشان شکست و بجواب ایشان گفت: أَ وَ لَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً نه ما ایشان را جایی ساختیم و ممکن کردیم در حرمی با آزرم بی بیم که امن آن حرم در همه طباع سرشته مرغ با مردم آشنا و از ایشان ایمن و آهو از سک ایمن و هر ترسنده که در حرم شد ایمن گشت عرب چون این میدانند از کجا روا دارند قتل و قتال و غارت در حرم. و آن خداوند که شما را در حال کفر و شرک ایمن نشاند درین بقعت در حال ایمان و توحید اولی‌تر که ایمن نشاند و دشمن از شما بازدارد. انگه صفت حرم کرد و کثرت نعمت در وی: یُجْبی‌ إِلَیْهِ قرأ نافع و یعقوب تحیی الیه بالتّاء لاجل الثمرات، ای تجلب الیه من الاماکن ثمرات الارضین رزقا من لدنّا لا تری شرقی الفواکه و غربیّها مجتمعة الّا بمکه لدعاء ابراهیم (ع) حیث قال: و ارزقهم من الثمرات و لکن اکثرهم لا یعلمون لا یتدبّرون انّ الّذی فعل ذلک بهم و هم کافرون قادر علی ان یفعل بهم و هم مؤمنون و قیل انّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ‌ انّ ذلک من انعام اللَّه علیهم فهم یاکلون رزقه و یعبدون غیره.
در روضه چو الوان فواکه بینند قالوا هذا الّذی رزقنا مِن قبل
مدتی امرود چشم به سیر بستان گشود حال فواکه بدید و صف لطایف شنود
دو ساعد او چون دو درختست مبارک انگشت بر او: شاخ و بر و جود فواکه
و در جوارِ آن بیشهٔ که اندیشهٔ آدمی بکنهِ اوصاف آن نرسد، از انواعِ فواکه و الوانِ ریاحین زمین چون دیبایِ مشجّر و هوا چون حلّهٔ زیباِیِ مطیّر، برنگ و بوی راحتِ دلها برآمده چنین موضعی متنزّه و متفرّجِ او بود و بیشترِ اوقات آنجا خیمهٔ اقامت زدی. روزی بعادت نشسته بود، خرسی از آن نواحی پیشِ او آمد و رسمِ خدمت بجای آورد و بایستاد. شیر پرسید که از کجا میآئی و بکجا میروی و مقصود چیست و مقصد کدامست؟ خرس گفت :
«فاکِهَةً» یرید الوان الفواکه کلّها «وَ أَبًّا» یعنی الکلاء و المرعی الّذی لم یزرعه النّاس ممّا تأکله الانعام و الدّواب و قال قتادة: امّا الفاکهة فلکم و امّا الابّ فلانعامکم.
فراوان فواکه که از قطع و منع مبراست از بوستان دل است
حدایقش زده پهلو بهشت باغ بهشت ز گونه گونه فواکه ز گونه گونه ثمار
فِیها فاکِهَةٌ، نکّر لکثرتها و عمومها، یعنی فیها انواع الفواکه. قال ابن کیسان فیها ما یتفکّهون به من النعم التی لا تحصی و کل النعمة یتفکّه بها،.. وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَکْمامِ ای ذات الاوعیة التی تکون فیه الثمر لان ثمر النخل تکون فی غلاف ما لم ینشقّ، واحدها کمّ و کل ما ستر شیئا فهو کمّ و کمّة و منه کم القمیص و کانت لرسول اللَّه (ص) کمة بیضاء یعنی القلنسوة.