فواضل

معنی کلمه فواضل در لغت نامه دهخدا

فواضل. [ ف َ ض ِ ] ( ع ص ، اِ ) نعمتهای بزرگ و سترگ یا نیکو و خوبترین. ( منتهی الارب ). بخششهای بزرگ. عطاهای نیکو. ( فرهنگ فارسی معین ). بعضی از محققین نوشته اند که فواضل جمع فاضله است که صیغه اسم فاعل باشد، چون وصف فاعلیت امر متعدی است لهذا استعمال فواضل در اوصاف متعدیه می باشد یعنی صفاتی که از فاعل بسوی مفعول منتقل تواند شد چنانکه عطا و علم و هنر و ادب. اما فضائل - بعکس فواضل - جمع فضیلت است که صیغه صفت مشبهه باشد، چون صفت مشبهه از اوصاف لازم ذاتیه است لهذا استعمال فضائل در اوصاف لازمه می باشد یعنی در صفاتی که متعدی به غیر نتواند شد مانند حسن و ذکا و قوت و حیا و اصالت و غیره. ( فرهنگ فارسی معین از غیاث و آنندراج ). || فواضل المال ؛ کرایه و دیگر فواید و مرافق مال ، و از اینجاست که چون شتران دور روند گویند: قلت فواضله. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه فواضل در فرهنگ معین

(فَ ض ) [ ع . ] (اِ. ) جِ فاضله ، بخشش - های بزرگ ، عطاهای نیکو.

معنی کلمه فواضل در فرهنگ عمید

= فاضله

معنی کلمه فواضل در ویکی واژه

جِ فاضله ؛ بخشش -‌های بزرگ، عطاهای نیکو.

جملاتی از کاربرد کلمه فواضل

معایش دگران از فواضل کرمت زیاده گشت و مراکم چرا شده است اجرا
از کیسه فواضل انعام عام اوست هر گوهر نفیس که کان در دکان نهاد
عزیز مصر ولای تو از فواضل جود هزار یوسف کنعانِ دل خریده به سیم
در نزهت القلوب تألیف حمدالله مستوفی (قرن هشتم هجری) آمده‌است: «... چندانکه در عمود شط دجله چندان آب نمی‌ماند که کشتی تواند رفت و در زیر دیه مطاره فواضل این آب‌ها و آب فرات از بطایح بیرون می‌آید و آب‌هایی که از خوزستان در می‌رسد با آن جمع گشته شط العرب می‌شود و در زیر بصره به دریای فارس می‌ریزد و طول این رود سیصد فرسنگ باشد. فرس آن را اروند رود خواند چنان‌که فردوسی می‌گوید در شاهنامه:
نرسد ز سنگدلی جراحت کاوشش به جگر دگر اگر از فواضل جود خود کرمت وظیفه کان دهد
خلاصه اینکه فواید بسیار اخرویه و مثوبات جزیله صفت خجسته عدل و دادخواهی بالاترین فواید و از فواضل باقیان صالحات است.
علی سیر الافاضل سرت دهرا و احرزت الفضائل بالفواضل
نور چشم مکرم ندانستم درباب خطاب جناب ولی النعم چه کردی، رای سرکار خان بر چه قرار گرفت، رفتند یا هستند میروی یا می مانی. بندگان معزی الله را به شما وثوقی تمام است. هر روز به سنت بخشعلی بیک بر آستانی خفتن و از پی کاروان رفتن شرط کفایت و کاردانی نیست. خالی از تردید و تامل همراهی کن، عذر و کید و زرق و شید حواشی و خدم را فواضل اطمینان سرکار خان رفع خواهد کرد. مهما امکن ساعی باش مالش را نبرند و نخورند. خود هم از طریق راستی منحرف مشو، خطرات خلاف و خیانت را از نفس خطا فرما باز پرداز، بیش از این حاجت اطناب نیست، بیت:
اللهم اجعلنا من عبادک الصالحین و فواضل المقربین الهادین المهدیین و انزلنا حظیرة قدسک من اهل انسک من الأنبیاء و المرسلین، الَّذین قال الله لهم لاخوف علیهم و لا هم یحزنون، و اختم لنا ولایة محمد صلی الله علیه وسلم خاتم النبیین و رسول رب العالمین.
فرخی - رحمه الله تعالی - وی نیز در ایام دولت یمین الدوله بود و از فواضل انعامات وی مالی خطیر به دست آورد و عزیمت تماشای سمرقند کرد.
مارا جوی بدست نبینی ولی دو کون یک حبّه از فواضل انعام ما بود