فهر

معنی کلمه فهر در لغت نامه دهخدا

فهر. [ ف َ ] ( ع اِ ) سنگ زبرین آسیا. مقابل صلایة که سنگ زیرین است. ( از یادداشت مؤلف از بحرالجواهر ). || سنگی که بدان چهارمغز بشکنند. سنگ صلایه. ( فرهنگ فارسی معین ). یا سنگ کف. ج ، افهار. ( منتهی الارب ). ج ، افهار، فهور. ( اقرب الموارد ).
فهر. [ ف َ / ف َ هََ ] ( ع مص ) جماع کردن زنی را بی انزال و با دیگری انزال کردن. ( منتهی الارب ).
فهر. [ ف ُ ] ( ع اِ ) مدارس جهودان که به روز عید در آن فراهم آیند، و بدین معنی است : کأنهم الیهود و خرجوا من فهرهم. || عیدی است یهودان را، و گویند روزی است که در آن روز خورند و آشامند. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ).
فهر. [ ف َ ] ( اِخ ) ابن مالک بن النضر، از کنانة از عدنان. جد جاهلی و از کسانی است که نسبت نبی اکرم را بدو رسانند. ( از اعلام زرکلی ).

معنی کلمه فهر در فرهنگ معین

(فِ ) [ ع . ] (اِ. ) سنگ ، سنگ زیرین آسیا.

معنی کلمه فهر در فرهنگ عمید

سنگی که با آن چیزی بسایند.

معنی کلمه فهر در فرهنگ فارسی

( اسم ) سنگی که بدان چهار مغز بشکنند سنگ صلایه .
.... ابن مالک بن النضر از کنایه از عدنان جد جاهلی از کسانی است که نسبت نبی اکرم را بدو رسانند .

معنی کلمه فهر در ویکی واژه

سنگ، سنگ زیرین آسیا.

جملاتی از کاربرد کلمه فهر

تاریخ دستبرد تو چون نظم من کدام؟ فهرست کارکرد تو چون نثر من کجا؟
بسی کار نستوده فهرست کرد به دربار ایران پروتست کرد
به بنی شیبه انتساب کنی که تو فهرست فخر ایشانی
مرا دانی که آن باید که هر کو نیک شعر آید نباشد جز به نام تو همه فهرست دیوانش
چنانچه هستی فهرست دانش و فرهنگ چنانچه هستی مجموعه کمال و سیر
علای دولت عالی عربشه آنکه شده است بزرگ نامش فهرست داستان کرم
چون خواستم که ثبت کنم بر بیاض دل فهرست نه فلک ز خرد کرد مسطرم
این داغ که دل به سینه انباشت فهرست ز خال یار برداشت
فهرستی رسمی از این آثار با نام «فهرست آثار ملی ایران» منتشر شده‌است.
فهرست الابواب
فهرست معالی و معانی مجموع فضائل و مناقب