فناناپذیر

معنی کلمه فناناپذیر در لغت نامه دهخدا

فناناپذیر. [ ف َ پ َ ] ( نف مرکب ) مقابل فناپذیر. پایدار. ماندنی.

معنی کلمه فناناپذیر در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه فنا نشود مقابل فناپذیر

جملاتی از کاربرد کلمه فناناپذیر

سرانجام، اگر آن‌ها در جنگ یا از برخی علت‌های دیگر نمیرند، الف‌های سرزمین میانی از این سرزمین خسته می‌شوند و میل رفتن به والینور را پیدا می‌کنند، جایی که والار در آغاز به گروه‌های آنان پناه دادند. آن‌هایی که آرزوی ترک سرزمین میانه را برای سرزمین‌های فناناپذیر دارند (آمان)، اغلب با قایق‌هایی که در بندرگاه خاکستری (لیندون) آماده شده‌اند می‌روند، جایی که گیردان کشتی ساز با مردمش زندگی می‌کند.
در این دوران آیزنشتاین به مکتوب کردن نظرات سینمایی و نیز خاطراتش پرداخت. حاصل آن چهار کتاب «شکل سینما»، «معنای سینما»، «یادداشت‌های یک کارگردان فیلم» و «خاطرات فناناپذیر» است. کار بر روی این آثار با چند بار سکته قلبی همزمان شد که باعث شد او به کارش سرعت بیشتری دهد. در ۱۹۴۸ پس از یک سکته قلبی در ۵۰ سالگی درگذشت. صبح روز ۱۱ فوریه ۱۹۴۸ جنازه بی جان او نقش بر زمین در آپارتمانش در مسکو یافته شد. جنازهٔ او در روز ۱۳ فوریه ۱۹۴۸ سوزانده شد و خاکسترش در گورستان یخ‌بستهٔ نوودویچی در مسکو خاکسپاری شد.
ساینتولوژی این عقیده را تقویت می‌نماید که انسان‌ها ارواحی فناناپذیرند که اتصال با اصل خود را گم کرده‌اند. در این راستا انسان می‌بایست با هوشیاری کامل تمامی تجربه‌های تلخ زندگی خود را مرور کرده و به یاد آورد، تا از آن‌ها گذر کرده به سرچشمهٔ حیاتی خود نزدیک‌تر گردد.
روح، بخش الهی و فناناپذیر ذهن (ضمیر) انسان است و بعضی معتقدند که همان وسیله اصلی است که مردم از طریق آن زنده می‌شوند زیرا براساس قانون علیت ماورای ماده، ماده را به وجود آورده و این ماورای ماده همان روح است که بخشی از ذات خداوند واحد است و درک آن خارج از فهم بشر است چون قوانین فیزیک بر آن مؤثر نیست.
اما او نفس انسان را به عکس جسمش، جاودانه و فناناپذیر می‌داند. نفس را دارای یک حرکت دائمی دایره وار-چون ماه و خورشید و ستارگان- می‌دانست.