فلیل

معنی کلمه فلیل در لغت نامه دهخدا

فلیل. [ ف َ ] ( ع اِ ) دندان نشتر شتر که شکسته و رخنه شده باشد. || گروه مردم. || موی انبوه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || لیف خرما. ( منتهی الارب ). در این معنی از کلمات بنی هذیل است. ( از اقرب الموارد ). || موی سر زنان. ( بحر الجواهر ). || ( ص ) سیف ٌ فَلیل ؛ شمشیر بارخنه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه فلیل در فرهنگ معین

(فُ لَ یا لِ ) (اِ. ) روغن خوشبویی که از گل موتیا و جنبیلی در هند سازند.

معنی کلمه فلیل در ویکی واژه

روغن خوشبویی که از گل موتیا و جنبیلی در هند سازند.

جملاتی از کاربرد کلمه فلیل

اجد الملامة فی هواک لذیذة حبّا لذکرک فلیلمنی اللوم‌
من رام مغنما و تصدی جواهرا فلیلزم الجواری وسط بحارنا
و قال: من یسّره ان یسکن بحبوحة الجنّة فلیلزم الجماعة، فانّ الشّیطان مع الفذّ و هو من الاثنین ابعد.
ابراهیم بن محمد بن زکریا زُهری شهرت یافت به ابوالقاسم ابن اِفلیلی (۹۶۳–۱۰۵۰م) وزیر، زبان‌شناس و ادیب عربی اندلسی بود. مستکفی بالله او را به وزارت خود گمارد. شرح معانی المتنبی اثر او بوده است.