فقیه

معنی کلمه فقیه در لغت نامه دهخدا

فقیه. [ ف َ ] ( ع ص ) دانا. ( منتهی الارب ). دانشمند. ( غیاث ) ( از اقرب الموارد ). || دریابنده. رجوع به فَقِه شود. || فحل فقیه ؛ گشن ماهر و زیرک در گشنی کردن. ( منتهی الارب ). || دانای علم دین. ج ، فقهاء. ( منتهی الارب ) ( غیاث ). عالم علم فقه. ( از اقرب الموارد ) : عجب است از روزگار که میان خواجه احمد و آن فقیه همیشه بد بود. ( تاریخ بیهقی ). بخط بوحنیفه چند کتاب دیده بود. ( تاریخ بیهقی ). من در مطالعت این کتاب تاریخ ، از فقیه بوحنیفه اسکافی درخواستم تا قصیده ای گفت. ( تاریخ بیهقی ).
آنکه فقیه است از املاک او
پاکتر آن است که از رشوت است.ناصرخسرو.آن را بدو بهل که همی گوید
من دیده ام فقیه بخارا را.ناصرخسرو.از شاه زی فقیه چنان بود رفتنم
کز بیم مور در دهن اژدها شوم.ناصرخسرومؤدب شوم یا فقیه و محدث
کاحادیث مسند کنم استماعی.خاقانی.در ناف دو علم بوی طیب است
وآن هر دو فقیه یا طبیب است.نظامی.پس فقیهش بانگ برزد کای پسر
باز کن دستار را، آنگه ببر.مولوی.راستی کردند و فرمودند مردان خدای
ای فقیه اول نصیحت گوی نفس خویش را.سعدی.سرهنگ لطیف خوی دلدار
بهتر ز فقیه مردم آزار.سعدی.هرکه هست از فقیه و پیر و مرید
وز زبان آوران پاک نفس.سعدی.آنکه نداند رقمی بهر نام
به ز فقیهی که بود ناتمام.امیرخسرو.

معنی کلمه فقیه در فرهنگ معین

(فَ ) [ ع . ] (ص . ) عالم به احکام شرع .

معنی کلمه فقیه در فرهنگ عمید

عالِم به احکام شرع، متخصص در علم فقه.

معنی کلمه فقیه در فرهنگ فارسی

دانا، دانشمند، عالم به احکام شرع، متخصص درعلم فقه
۱ - دانا عالم ۲ - آنکه باحکام شرع عالم است دانشمند جمع : فقها (ئ ) .

معنی کلمه فقیه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فقیه به معنای دارنده ملکه استنباط حکم فرعی شرعی از منابع معتبر می باشد.
فقه در لغت به معنای فهم، فطانت و درک عمیق و دقیق آمده است و اساس و ریشه آن به گشودن و شکافتن باز می گردد و فقیه به کسی اطلاق می شود که دارای فهم عمیق و دقیق است، احکام را می کاود و گره ها و معضلات آن را می گشاید و حل می کند.در کلمات متأخران، واژه مجتهد نیز به معنای فقیه به کار رفته است.
از نگاه قرآن و روایات
واژه فقه و فقیه در آیات و روایات در همان معنای لغوی به کار رفته و همه معارف و آموزه های دینی؛ اعم از اصول و فروع را دربر می گیرد و اختصاص به حوزه خاصی ندارد؛ لیکن به تدریج در اصطلاح فقها محدود به حوزه خاصی شده است و امروزه فقیه به کسی اطلاق می گردد که در رشته ای خاص از علوم اسلامی؛ یعنی احکام فرعی شرعی دارای ملکه استنباط است و می تواند حکم شرعی هر مسئله ای را با بحث و بررسی از ادله معتبر شرعی به دست آورد.
احکام مرتبط
از احکام مربوط به آن، ذیل عناوین اجتهاد ، تقلید و فقه سخن رفته است؛ چنان که قلمرو ولایت فقیه در عنوان ولایت فقیه مطرح خواهد شد.
[ویکی اهل البیت] کلید واژه: فقیه، فقه، دین اسلام؛
«فَقیه» از ریشه «فقه» و جمع آن «فقهاء» است، و به معنی دانشمند، دانشمند دینی، عالم به احکام دین اسلام از روی دلیل می باشد. اما در اصطلاح کنونی آن فقیه به معنای دارنده ملکه استنباط احکام شرعی از منابع معتبر می باشد.
مراد از «فقیه» در روایات، بصیر در امر دین است.
در حدیث حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) آمده: «من حفظ علی امتی اربعین حدیثاً بعثه الله «فقیهاً» عالماً».(هر کس چهل حدیث بر امت من حفظ کند خداوند او را فقیه و عالم محشور کند).
«فقه» و بصیرت دینی، گاه به موهبت پروردگار حاصل شود، مانند این دعای پیغمبر (صلی الله علیه و آله) در باره امام علی (علیه السلام)، هنگامی که وی را به یمن اعزام داشت و فرمود: «اللهم فقّههُ فی الدین» (خدایا او را در دین فقیه و دانا گردان).
و گاه به کسب و تحصیل بدست آید، چنان امیرالمؤمنین (علیه السلام) به فرزندش امام حسن (علیه السلام) فرمود: «و تفقَّه یا بنیّ فی الدین».
بزرگان متفقند که فقیه ترین پیشینیان شش تن بودند که آنها از اصحاب امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) می باشند و آنها عبارتند از: زرارة بن اعین و معروف بن خرّبوذ مکی و ابوبصیر اسدی و فضیل بن یسار و محمد بن مسلم و برید معاویه عجلی.

معنی کلمه فقیه در ویکی واژه

عالم به احکام شر

جملاتی از کاربرد کلمه فقیه

پیش آن بت هلاک و مردن چیست؟ دل ز دست فقیه بردن چیست؟
فقیهان را نمی‌دانم، حکیمان هرزه می‌گویند بیا و پرده یک سو کن که گردد کشف مطلب‌ها
ز من بپرس تو آداب عشق نی ز فقیه از آنکه علم و ادب را ادیب می‌داند
برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی
دامن مکش ای فقیه از من از خویش کشیده دار دامن
مرا بس اینکه شوم منتفع ز مشرب عشق فقیه مدرسه و کسب علم لاینفع
هر فقیهی کاو مقیم مسجدست و مدرسه هر امامی ‌کاو سزای منبرست و طَیلسان
شد ز جام باده روشندل فقیه مدرسه گرچه سر تا پای غرق ظلمت اوقاف بود
فقیه شهر زند لاف آن به مجلس عام که آشکار و نهان علوم می داند
به صف النعال فقیهان نشینم که در صدر شاهان نماند انتفاعی