فضولی
معنی کلمه فضولی در لغت نامه دهخدا

فضولی

معنی کلمه فضولی در لغت نامه دهخدا

فضولی. [ ف ُ ] ( ص نسبی ) آنکه کار بی فایده کند و در پی مالایعنی رود. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کسی که کار بیهوده کند. || آنکه بی جهت در امور دیگران مداخله کند، بدین معانی در فارسی «فضول » مستعمل است. ( فرهنگ فارسی معین ) :
عدو چو گشت فضولی حقیرتر گردد
که تعبیه ست کمی در فزونی و آماس.سیدحسن غزنوی.از دهر زاد و دهر فضولی نمای را
خون ریختی گرش نبدی حق مادری.خاقانی.- فضولی کردن :
به صاحب ردی و صاحب قبولی
نشاید کرد مهمان را فضولی.نظامی.|| کسی است که او را نه ولی است و نه اصیل و نه وکیل. ( تعریفات ). || درزی. ( منتهی الارب ). خیاط. ( اقرب الموارد ).
فضولی. [ ف ُ ] ( حامص ) مداخله بی جهت در کار دیگران. ( فرهنگ فارسی معین ) :
ره راست جویی فضولی مجوی
گرت آرزو صحبت اولیاست.ناصرخسرو.رئیس متین را چو بینی بگوی
که گرد فضولی بسی می تنی.انوری.الهی نفس سرکش را زبون کن
فضولی از دماغ ما برون کن.عطار.این گهی بخشد که اجلالی شوی
وز فضولی و دغل خالی شوی.مولوی.که من توبه کردم به دست تو بر
که گرد فضولی نگردم دگر.سعدی.در کارخانه ای که ره عقل و فضل نیست
فهم ضعیف رای فضولی چرا کند؟حافظ ( دیوان چ غنی ص 126 ).|| یاوه گویی. ( فرهنگ فارسی معین ).
فضولی. [ ف ُ ] ( اِخ ) ملا محمدبن سلیمان بغدادی. از اکابر شعرای قرن دهم هجری است که اشعار مؤثر و سوزناک به زبان ترکی و گاه به عربی و فارسی دارد. وی از وابستگان دربار سلطان سلیمان خان قانونی دهمین سلطان عثمانی بوده. او راست : 1- انیس القلب ، قصیده فارسی. 2- بنگ و باده ، مثنوی ترکی. 3- حدیقةالشهداء یا ترجمه ترکی روضةالشهداء کاشفی. 4- دیوان شعرهای ترکی و فارسی که به نام «دیوان فضولی » به چاپ رسیده است. 5- ساقی نامه. 6- صحت و مرض به فارسی. 7- لیلی و مجنون ترکی. 8- مطلع الاعتقاد در کلام. تضمینی از ابیات معروف فردوسی دارد که ذیلاً نقل می شود:
اگر عمرها مردم بدسرشت
بود همدم حوریان بهشت
در آن محفل پرصفا روز و شب
ز جبریل خواند فنون ادب
بدان اعتقادم سرانجام کار
نگردد از او جز بدی آشکار

معنی کلمه فضولی در فرهنگ معین

(فُ ) [ ع - فا. ] (حامص . ) ۱ - مداخلة بی جهت در کار دیگران . ۲ - یاوه گویی .

معنی کلمه فضولی در فرهنگ عمید

= فضول
مداخلۀ بی جا در کار دیگران: در کارخانه ای که ره علم و عقل نیست / وهم ضعیف رای فضولی چرا کند (حافظ: ۳۷۸ ).

معنی کلمه فضولی در فرهنگ فارسی

بغدادی شاعر معروف ( ف. ۹۷٠ ه ق . ) . وی در سه زبان فارسی وترکی و عربی شعر میسروده و کتاب [ حدیقه السعدائ ] را بتقلید روضه الشهدائ حسین واعظی کاشفی نوشته است .
( صفت ) ۱ - کسی که کار بیهوده کند ۲ - آنکه بی جهت درامور دیگران مداخله کند توضیح بدین معانی در فارسی فضول مستعمل است .

معنی کلمه فضولی در دانشنامه عمومی

فضولی (آلبوم). فضولی ( به انگلیسی: Meddle ) نام ششمین آلبوم از گروه موسیقی پراگرسیو راک بریتانیایی، پینک فلوید، است. این آلبوم در سی ام اکتبر سال ۱۹۷۱ توسط هاروست رکوردز عرضه شد.
فضولی مابین اوت تا ژانویه ۱۹۷۱ در حالی به مرحله تولید رسید که گروه دارای تعهد به برگزاری تعدادی تور و کنسرت بود. مراحل ضبط آلبوم در چند استودیو مختلف پیرامون لندن مانند استودیوهای ابی رود و مورگان[ پ ۱] انجام گرفت. گروه در ابتدا برای این آلبوم هیچ آهنگ ذخیرهٔ از قبل ضبط شده یا ایدهٔ روشنی نداشت و در ساخت آهنگ ها دست به تجربه های صوتی زد که این عمل آن ها در آهنگ برجستهٔ آلبوم، «پژواک ها»، بیشتر نمود پیدا می کند.
اگرچه بیشتر آلبوم های بعدی پینک فلوید؛ بواسطهٔ شعرهای عمدتاً سروده شده توسط راجر واترز؛ دارای یک تم واحد است، اما این آلبوم چه در شعر و چه در موسیقی نوعی کوشش گروهی به شمار می رود که تمامی اعضای گروه در آن مشارکت دارند.
طرح روی جلد آلبوم بمانند بیشتر آلبوم های پینک فلوید؛ توسط گروه طراحی هیپ نسیس خلق شده، این در حالی است که سازندگان طرح جلد از جمله استورم تورجرسن چندان از این کار خود راضی نیستند.
آلبوم پس از عرضه نقدهای عموماً مثبتی را دریافت کرد و در بریتانیا تا جایگاه ۳ بالا آمد، اما در ایالات متحده آمریکا به جایگاهی بهتر از ۷۰ نرسید. آلبوم توسط آرآی اِی اِی گواهینامه طلایی را دریافت کرد.
گروه پس از بازگشت ازیک سری تورهایی که برای آلبوم مادر قلب اتمی در آمریکا و انگلیس برگزار کرده بود، به لندن و ابی رود استودیوز بازگشت و بر روی قطعات جدید آغاز به کار کرد. در آن زمان ابی رود استودیوز تنها دارای ضبط کننده های ۸ - تِرَکی[ پ ۲] بود، و برای پینک فلوید که نیاز به افزایش تکنیک های فنی برای پروژه خود داشت این میزان ناکافی بود.
گروه بهترین تلاش های خود شامل ابتدای آهنگِ «پژواک ها» را به ضبط کننده های ۱۶ - ترکی در استودیوهای کوچکتری در لندن ( با نام های اِی آی آر و مورگان ) منتقل کرد و کار با امکانات انعطاف پذیرتری از سرگرفته شد. جلسه های ضبط در ابی رود و ای آی آر استودیوز عمدتاً توسط دو مهندس صدا با نام های جان لکی و پیتر باون[ پ ۳] صورت پذیرفت، در این زمان راجر واترز و راب بلک[ پ ۴] نیز به وظایف مهندسی و سایر کارهای جزئی در مرگان استودیوز ( در وست همستید ) رسیدگی می کردند.
فضولی (ساموخ). فضولی ( به لاتین: Füzuli ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان ساموخ واقع شده است. فضولی ۱۳۸۹ نفر جمعیت دارد.
فضولی (شمکور). فضولی ( به لاتین: Füzuli ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان شمکور واقع شده است.
فضولی (شهر). فضولی ( به ترکی آذربایجانی: Füzuli ) مرکز شهرستان فضولی در استان قره باغ جمهوری آذربایجان است. این شهر پیش تر واراندا ( به ارمنی: Վարանդա ) نامیده می شد و در استان هادروت جمهوری آرتساخ قرار داشت. جمعیت فضولی بر اساس سرشماری سال ۱۹۸۹ میلادی، ۱۷٫۰۹۰ نفر و بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۸ میلادی، ۲۶٬۷۶۵ بوده است.
در تاریخ ۱۷ اکتبر ۲۰۲۰ با اعلام الهام علی اف رئیس جمهور آذربایجان در حساب توئیتری خود این شهر به همراه روستاهای قوچ احمدلی، چیمن، جووارلی، پیراحمدلی، موسی بیکلی، ایشیقلی و ددلی بعد از ۲۷ سال بازپس گرفته شد.
معنی کلمه فضولی در فرهنگ معین

معنی کلمه فضولی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فضولی به کسی گویند که ملک غیر را بدون اذن او بفروشد.
بایعی که مال غیر را بدون داشتن ولایت و بدون اذن او بفروشد.
عاقدی که نه اصیل و نه ولی و نه وکیل باشد.
و شاید بهترین تعاریف و جامع ترین آن ها تعریفی است که مرحوم شیخ انصاری آورده است بدین تعبیر: «هو الکامل الغیر المالک للتصرف و لو کان غاصبا».
نوع استعمال واژه فضولی
این کلمه گاهی صفت عقد قرار داده می شود مثلا می گویند: «عقد فضولی» و به عقیده شیخ این تعبیر نوعی تسامح است.

معنی کلمه فضولی در ویکی واژه

مداخلة بی جهت در کار دیگران.
یاوه گویی.

جملاتی از کاربرد کلمه فضولی

براه عشق فضولی اگر چه آمده مجنون نبوده بیشتر از من نرفته بیشتر از من
نیست گفتارت فضولی بی مذاق عاشقی زین سبب هرکس که دیدم عاشق گفتار تست
دوست می دارد ترا هر کس که باشد در جهان بر فضولی رحم کن کاو را جهانی دشمن است
نیست در ذکر لبش جز غم فضولی از رقیب خویش را با ذوق می از مرگ غافل کرده‌ام
چون نگه دارد فضولی شیشه دل را درست زین همه سنگی که آن بدخوی بی باک افکند
کشته است از غصه مانند تو صد بی درد را چاره درد فضولی نیست آسان ای طبیب
فضولی قید عقل از من مجو من بنده عشقم مطیعم تا چه فرماید چه گوید پادشاه من
به زخم سیلیش از دل برون کن که تا عبرت بگیرد هر فضولی
گر قصد دل و دین فضولی کند آن بت ناصح مده آزار مکن منع خدا را
غیر از وفا شها ز فضولی چه دیده کاو را تو مدتیست جفایی نمی کنی