فضلات

معنی کلمه فضلات در لغت نامه دهخدا

فضلات. [ ف َ ض َ ] ( ع اِ ) ج ِ فضلة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به فضلة شود.

معنی کلمه فضلات در فرهنگ معین

(فَ ضَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ فضله .

معنی کلمه فضلات در فرهنگ عمید

= فضله

معنی کلمه فضلات در فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) یکبار فضل ۲ - باقی مانده چیزی بقیه بازمانده جمع : فضلات فضال ۳ - سرگین پلیدی غایط .
جمع فضله

معنی کلمه فضلات در ویکی واژه

جِ فضله.

جملاتی از کاربرد کلمه فضلات

این علم دنی که ترا جان است فضلات فضایل یونان است
وین علم دنی که تو را جان است فضلات فضایل یونان است
خود گو تا چند چو خرمگسان لرزی بسر فضلات کسان
خود گو تا چند چو خرمگسان نازی به سر فضلات کسان!
نام خداوندی که صنایع شیرین و بدایع زیبا کرد، سرائر عدم در صحرای وجود آشکارا کرد، طبایع متضاد بسته آب و آتش و خاک و هوا کرد. از قطره باران لؤلؤ لالا کرد، از آب دهن عسل مصفّی کرد، از فضلات طبیعت گاو، عنبر سارا کرد، آب زلال نتیجه سنگ خارا کرد، یاقوت احمر تعبیه صخره صمّا کرد، عیش خلایق مهنّا و اسباب بندگی مهیّا کرد، هر چه بایست عطا کرد، و هر چه شایست پیدا کرد و آنچه کرد بسزای خویش نه بسزای ما کرد. الهی در ذات بی نظیر و در صفات بی‌یاری، عاصیان را آمرزگاری و مفلسان را راز داری، زیبا صنع و شیرین گفتاری، عالم الاسرار و معیوبان را خریداری، درمانده را دستگیر و بیچاره را دستیاری.
اما جنس دیگر پاکی است از فضلات تن و آن هفت است:
اگرچه از فضلات این سرشک نامضبوط به استین و بدامن بسی پراگندم
کو زدفع مضرّت فضلات جاودان در پناه استغناست
مکن به فضل و هنر فخر ای حکیم زمانه که اوست مایه حرمان و آن دگر فضلاتی
لیکن ز تفضلات معبود احد فاصبر صبرا جمیل را بردارم